
سی و نهمین نشست ادبی چارباغ خیال
- چارباغ خیال, رویدادهای ادبی
- 1402/11/26
عصر پنجشنبه ۲۶ دلو(بهمنماه) ۱۴۰۲ ه.خ. سی و نهمین نشست هفتگی انجمن ادبی «خانه مولانا» و انجمن نویسندگان بلخ با عنوان «چارباغ خیال» در کتابخانهٔ عمومی فردوسی با حضور صالح محمد خلیق (شاعر، نویسنده و رئیس انجمن نویسندگان بلخ)، سیدسکندر حسینی بامداد(رئیس انجمن ادبی خانهٔمولانا و رئیس کتابخانهٔ عمومی فردوسی)، علیرضا رحمانی(شاعر و منتقد ادبی)، عاطف کابلیان (شاعر و منتقد ادبی) و جمعی از شاعران نوجوان بلخ، برگزار شد.
این نشست ادبی توسط حمزه عابر (شاعر و عضو انجمن ادبی خانهٔمولانا و انجمن نویسندهگان بلخ ) در سه بخش:
زیبایی شناسی در شعر فارسی-با بیان و شرح عاطف کابلیان
نقد و بررسی اختصاصی شعر
خوانش شعر
اجرا شد.
بخش اول: زیبایی شناسی در شعر فارسی
آقای عاطف کابلیان به نهمین جلسه از سلسله جلسات آموزشی «زیبایی شناسی در شعر فارسی» پرداخته و پیرامون «عبارت» ایراد سخن نمود.
وی بیان داشت که: “تفاوت واژههای از نگاه معنایی ناهمگون و گروهواژههای پارادوکسی
یکی از پیوندهای معنایی واژگان از نگاه معنایی ناهمگون بودن در معناست که در سطح واژگانی چندان زیبایی را در سطح مصراع و بیت نمی سازد. اما همین واژگان از نگاه معنایی ناهمگون و از نگاه کارکرد گروهواژهیی، معناهای فلسفی و پارادوکسی را در سطح جمله و پیوندهای نحوی می سازد که دو واژه را در پیوند تنگاتنگ قرار می دهد.
بهطورنمونه، حاضر و غایب را اگر در دو جمله پی هم به کار ببریم هیچ زیبایی نمی سازد اما اگر ازین دو واژه از نگاهی معنایی ضد، یک گروهواژه بسازیم بسیار یک معنایی زیبا ساخته می شود.
مانند:
” خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخن های سخت خویش”
(حافظ)
یا:
“هرگز وجود “حاضر غایب” شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگریست”
(سعدی)
حاضر غایب یک معنای دیگر است و در عین حال یک معنای بسیار گسترده را ساخته است. معنایی که پارادوکسی که از یکجایی دو واژه از نگاه معنایی ناهمگون یک معنایی برون مرکز را و پهناور را می سازد و پهنه زبان را بسیار گسترش می دهد.
“چو گفت، خورد از آن دانههای سکرآور
میان دره تاریک خویش را، گم یافت”
(عاطف کابلیان)
خود را گم یافتن یک نگاه فلسفی و باریک است که مغز های کند تر نمی توانند این معنا را بیابند.
خرابآباد، کم بسیار، بسیار کم. کوتاه دراز،
دیر زود، ساکن روان.”.
بخش دوم: نقد و بررسی شعر
در این بخش دو شعر از آقایان «ویس شیرزاد» و «سیدجمیل سجاد» نقد و بررسی شد.
شعر ویس شیرزاد و چکیدهٔ دیدگاههای منتقدین حاضر در نشست دربارهٔ آن:
“شاید پلنگ پیر، بداند چه میکند
این روزگار تیره به جانِ درختها
من دیدهام که سرو، تنش را بهباد داد
در حیرتم به بغضِ نهان درختها
امروز، روز مرگ درختان باغ بود
روزی که ماتم است، جهان درختها
آدم چقدر، سختتر از سنگ میشود
این را شنیدهام ز بیان درختها
جنگل شدهست، خانهی خاکستری بوم
آتش گرفته است، روان درختها
خیری الاغ چیست؟ که او پاسبان شده
موسیچه است، دلنگران درختها
دیگر ترانههای سپیدار مردهاند
دوران شعر نیست، زمان درختها”
صاحب نظران حاضر در نشست، شعر آقای شیرزاد را از نگاه قالب؛ قطعه دانسته و برای شاعر خاطرنشان ساختند که این شعر ظرفیت ارتقا بهغزلشدن را دارد و شاعران جوان بایست به این نکته توجه داشتهباشند که امروزه قطعه مخاطب و خوانندگانی جدیی ندارد.
منتقدین زبان ساختار این شعر را روان و امروزی قلمداد کرده و آن را بهیکی از شعرهای «محمدسعید میرزایی» نزدیک دانسته و گفتند: زبان شاعر تعیین کنندهٔ شناسه و شاخصهٔ شاعرانهٔ وی است و این مهم میطلبد که شاعر در حفظ و ارتقا و همچنین در سبکخاصبخشیدن آن بکوشد.
آنان از نگاه تناسب زنجیرهیی، بیتهای این شعر را از پیوند افقی و عمودی ضعیف برخوردار دانسته و از نگاه محتوا، شعر آقای شیرزاد را درآمیزی با طبیعت و برخورد جاندارانگاری با پدیدههای هستی قلمداد کرده و اما پیوندبخشی میان پدیدههای یاد شده در شعر مورد نظر را ضعیف پنداشته و شاعر را بهسعی در ایجاد پیوندهای مناسب و دوری از پیوندهای بیسابقه سفارش نموده و گفتند: این درست است که شعر سخن دو پهلوست؛ اما بایست این سخن، متحمل معنای ضمنی نیز باشد.
شعر سید جمیل سجاد و چکیدهٔ دیدگاههای پیرامون آن:
“در کوچه میبینم سکوت این در ختان را
بی تو طروات نیست حتی رقص باران را
بانو! کنار آن درخت پیر یادت هست
دستی به هم دادیم و کردیم عهد پیمان را
من خیلی مدت میشود هستم سر قولم
تو بیگمان بردی ز یادت این پریشان را
حتی خیابان گاهی از من خسته میگردد
باید به اسم تو کنم نام خیابان را
دو صندلی را در کنار هم تصور کن
پر کرده ام از چای سبزی جفت فنجان را
این صندلی خالیام حس ترا دارد
در خود هزاران بار کشتم شک و ایمان را
میخواهمت آنگونه برگردی به شهر بلخ
بخشم به خال هندویت حتی خراسان را”
منتقدین از نگاه ساختار زبانی، شعر آقای سجاد را نیز روان و امروزی دانسته و پیوند عمودی و افقی آن را نسبتاً خوب قلمداد کرده و گفتند: زبان روایی این شعر در استحکام پیوند افقی و عمودی شعر و در نگاهداشتن فضای عمومی آن نیز نقش داشتهاست.
صاحبنظران بهدلیل حشو و اضافات و رعایت نکردن همهجانبهٔ محورهمنشینی قافیهها و ردیفها(در بعضی از موارد) رویکرد آقای سجاد را با این شعر، سهلانگارانه پنداشته و گفتند: شاعر بایست در استفاده از قافیهها و ردیفهای پرکاربرد، از جان مایه بگذارد و سعی در نهایت شاعرانگی شعرش بکند. از نکات برجستهٔ این شعر، پرازیتهای ذهنی شاعر(کمآوردن شاعر از حیث چینش واژگان مناسب شعری) است که در این شعر بیشتر با آوردن ضمیرهای مفرد اشارهیی(این و آن) این پرازیت در ساحت شعر ایجاد شدهاست. البته اینگونه پرازیت امروزه دامنگیر اکثر شاعران تازهکار شدهاست که نشانگر ضعف شاعر بوده و در نهایت سبب ایجاد ضعف تألیف در بدنهٔ شعر آنان میشود.
در بخش سوم: شعرخوانی
شاعران حاضر در نشست، هر یک: حسیب دهزاد، یونس ناصری، عاطف کابلیان، طاها حسینی، سید موسی مهربان، مهدی مهدیار، صفتالله قاریزاده، حسینعلی صابری، حسیبالله کامگار، مجتبی کریمی، محمدالله احساس، علیرضا رحمانی، حسن خرمی، یونس ناصری، سخی امیری، سید احمد سادات، سیدسکندرحسینی بامداد، صالح محمد خلیق و حمزه عابر، سرودهای جدید خودشان را به خوانش گرفتند.







