
سید عاصف حسینی-بدون حرف، بدون دلیل دلتنگم
بدون حرف، بدون دلیل دلتنگم
ببين شکستهترین واژهی هر آهنگم
دوباره بعد سلام و علیک مثل غروب
به محض دیدن یک خنده میپرد رنگم
و ترس نازک یک التهاب میافتد
شبیه صاعقه در این سفال دلتنگم
دو سال میشود آری که بی شک و تردید
برای گفتن یک حرف ساده میلنگم
چگونه با تو بگویم که دوستت دارم
چگونه با تو بگویم که شیشه و سنگم
دوباره میروم از دست تا به تو برسم
مسیر خاطرهی رودخانهی گنگم…
شعر
بچه های مولانا
دختران رابعه
داستان
مقالات ادبی
رویداد های ادبی
رویدادهای فرهنگی هنری
چند رسانهای
درباره ما
نشر شادیان






