
عرفان و نوآوریهای ادبی در اشعار سنایی غزنوی
- پژوهش ادبی, مقالات ادبی
- 1403/10/23
در آمد
سنایی غزنوی (ابوالمجد مجدود بن آدم) یکی ازبزرگترین مفاخر ادب فارسی است که در عرفان، صاحبنظر و در سرودن شعر فارسی استاد مسلم و بینظیر است. او در اواسط قرن پنجم در سال ۴۷۳ ه. قمری و در اواسط قرن یازدهم میلادی در غزنین متولد گردید. مهمترین آثار حکیم سنایی عبارتاند از: حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه (مثنوی تعلیمی وعرفانی) دیوان اشعار، سیرالعباد الیالمعاد، (منظومهی تمثیلی سفر روحانی) کارنامهی بلخ، (منظومهی کوتاه در انتقاد مردم بلخ) تحریمه القلم و مکاتیب.
حکیم سنایی یکی از بزرگان دنیای شعر و عرفان است که در سرودن شعر در قالبهای متنوع، یکی از بهترین شاعران ادبیات سنتی به شمار میرود. به جرأت میتوان گفت که سنایی اولین کسی است که مضامین عرفانی را در غزل وارد کرد در حالی که تئوریهای عرفانی در نثر استفاده میشد و در غزل جز مضامین غنایی و عاشقانه چیز دیگری راه نداشت. سنایی در قصایدش نیز تحول بزرگی را در مضامین فکری شعر آن دوره به وجود آورد که تا حدودی مسیر سبک خراسانی را به سمت سبک عراقی تغییر داد ویا حداقل مقدمات آن را فراهم کرد. جایگاه سنایی در وارد کردن عرفان در شعر فارسی به قدری بلند است که دانشمندان به گونههای مختلف از آن یاد کردهاند. «یان ریپکا» دربارهی سنایی میگوید: «نخستین غزلسرای تصوف سنایی است. او اولین شاعری است که برای بیان اندیشهی عرفانی از فرم غزل استفاده کرد». ملک الشعرای بهار در کتاب سبکشناسی پیرامون جایگاه سنایی میگوید: «خدمات سنایی در پیشرفت شعر عرفانی و صوفیانه بسیار عظیم است و باید او را قافلهسالار این نوع از شعر بدانیم. اولین کسی که تعبیر عشق حقیقی و مجازی را وارد شعر فارسی کرد سنایی بود.»
سیروس شمیسا در کتاب سبکشناسیاش مینویسد: «سنایی نخستین شاعر بزرگی است که به طور وسیعی به عرفان پرداخته و کتاب مستقلی در این باب به نام حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه نوشته است.» همچنین استاد فروزانفر گفته است: عرفان قبل از سنایی نیز در متون ادبی دیده میشد ولی سنایی کسی بود که به آن تشخص سبکی داد.
سنایی در تاریخ ادبیات ما نقطهی عطفی است. به همین سبب شعر را به دوران قبل از سنایی و بعد از سنایی تقسیم کردهاند که دوران بعد از سنایی با دوران قبل از او اصلاً قابل مقایسه نیست. هیچ کدام از قلههای شعر فارسی حتی سعدی، حافظ، مولانا چنین مقطع و حرکتی را در زبان فارسی ایجاد نکردهاند. او شاعری است دورانساز. این ویژگی او برای مورخان شعر و عرفان از اهمیت خاصی برخوردار است. کمتر شاعری را میتوان یافت که در چندین زمینه قهرمان، دورانساز و پیشرو باشد. با تأمل در اشعار سنایی انسان متوجه شکلگیری و تکامل چندین قالب از قوالب ادبی میشود. «حدیقه الحدیقه» سنایی سرآغاز تازهای از مثنویسرایی است و قصاید و غزلهایش نیز از حال و هوای خاصی برخوردار است که متفاوت با آثار شاعران قبل از اوست.
در تاریخ ادبیات فارسی «از شعر قبل از سنایی و بعد از سنایی» یاد گردیدهاست. علتش این است که شعر سنایی بر فرهنگ و روند شعر نسل بعد از خودش تأثیر جدی گذاشت و ادبیات بعد از خودش را متحول ساخت و آغازگر مکتبی شد که بعد از آن عطار و مولانا و حافظ آن را به اوج رساندند. چنانکه مولانا در این مورد میگوید:
ترک جوشی کردهام من نیمهخام
از حکیم غزنوی بشنو تمام
***
عطار روح بود، سنایی دو چشم او
ما از پی سنایی و عطار آمدیم
به این مطلب هم باید اشاره کرد که این تأثیرگذاری سنایی و اهمیت وعظمت او در تاریخ ادبیات فارسی و عرفان و شعر بعد از تحول درونی اوست؛ چون او در اول شاعر درباری و بذلهگو بود که با یک انقلاب درونی ادبیات را تکان داد و چیز جدیدی را به نام ادبیات عرفانی در دفترادبیات جهان اضافه کرد. برای تبیین اهمیت سنایی در ادبیات فارسی و عرفان و تصوف و جایگاه وی در ادبیات عرفانی باید اشارهای به ابداعات و نوآوریهای سنایی در عرصهی شعر داشته باشیم.
نوآوریهای ادبی سنایی را به طور کلی میتوان در چهار قلمرو بیان کرد.

1.غزلسرایی
سنایی در قالب غزل دست به ابداعاتی زد از جمله اینکه شعر تغزلی تا آن زمان غرق در تجربههای زمینی و شخصی بود و واژهها و اصطلاحات در همان معنای اولی خود به کار میرفتند، مثلا ً از می و شراب، میخانه و زلف و… چیزی اراده میشد که عرف از آن میفهمید و اگر معنای مجازی هم مراد میگردید، از حدود عرف بیرون نبود. مثلاً از عشق فقط ارتباط صوری بین دو نفر اراده میشد و خرابات به همان معنای قمارخانه و شرابخانه و جای زنان بدکاره به کار میرفت؛ اما سنایی قالب غزل را به مسیر تازهای حرکت داد و آن را مملو از عواطف دینی و عرفانی ساخت و مضامین قلندرانه را در شعر وارد کرد. به واژهها معانی دیگری بخشید و دایرهاش را گستردهتر کرد و به حدی امتداد داد که حتی از فهم و تصور خارج است. به عنوان نمونه عشق را از انحصار صوری و ارتباط بین دو نفر بیرون کرد و به آن چنان معنای وسیع داد که حالا تمام هستی را در بر میگیرد. به این بیتها نگاه کنید:
مرا عشقت بنامیزد بد انسان پروریدای جان
که با یاد تو در دوزخ توانم آرمید ای جان
از این یک نوع دلشادم که با عشق تو همزادم
که تا این دیده بگشادم دلم عشقت گزیدای جان
***
در ره عشق کائنات همه
شده از عجز خود برات همه
عرش و فرش از نهاد او حیران
بازگشته ز راه سرگردان
همچنین به این بیتها که سنایی معنای اصلی خرابات را تغییر داده و خرابات را به معنای صوفیانه آورده توجه نمایید:
در کوی خرابات مرا بار دهد
به کمال و کرمش جان من اقرار دهد
ای خوشا کوی خرابات که پیوسته در او
مر مرا دوست همی وعدهی دیدار دهد
هر که او حال خرابات بداند به درست
هرچه دارد همه در حال به بازار دهد
خرابات در این بیتها به معنای صوفیانه ـ که همان مقام بیخودی کامل و ترک تعینات و تعلقات و از بین بردن تمام اوصاف و عادات است ـ به کار رفته است. هرچند واژههایی چون خط، خال، زلف، ابرو، چشم و میخانه در رباعیها و دوبیتیهای قرن پنجم در غیر معنای واقعیشان استفاده شده اما سنایی این دایره را وسعت بخشیده و از آنها به طور آگاهانه استفاده کرده است. به این شعرها توجه کنید:
محراب جهان جمال رخسارهی توست
سلطان فلک اسیر و بیچارهی توست
شور و شر شرک و زهد و توحید و یقین
در گوشهی چشمهای خونخوارهی توست
این شعرها بیانگر قدرت، ظرافت و تیزهوشی اویند. از این شعرها روشن میگردد که او به معبود حقیقی چگونه نگاه میکند. آن الفاظی که در شعرهای شاعران قبل از او فقط برای ارتباط صوری بین دونفر استفاده میشدند در شعرهای سنایی چنان تجلی یافتهاند که هراندازه دقت شوند به همان اندازه عمیق میشوند. او رخسار محبوبش را محراب جهان گفته است که تمام عالم او را میپرستند و انسان اگر فلک را هم تسخیر نماید بازهم در پیشگاه معبود حقیقی سر تسلیم فرود میآورد. یا این شعر:
تا هشیاری، به طعم مستی نرسی
تا تن ندهی، به جانپرستی نرسی
تا در ره عشق دوست چون آتش و آب
از خود نشوی نیست، به هستی نرسی
در اینجا چقدر زیبا و با ظرافت خاص و حکیمانه تجربهاش را برای ما انتقال داده است.
۲. نوآوری در مثنوی
آثار عرفانی و صوفیانهی قبل ازسنایی به نثر بود؛ اما او با غزلهایش تحول جدیدی را در آثار عرفانی وارد کرد و همچنین شعر فارسی را در مرحلهی جدیدی قرار داد. آثاری چون حدیقه الحقیقه و سیرالعباد، مثنوی را در قالب ادبیات تعلیمی و عرفانی و فلسفی قرار داد؛ به ویژه کتاب مثنوی حدیقه الحدیقه که یکی از شاهکارهای مهم و ارزندهی ادبیات فارسی است و ظاهراً اولین کتابی است که با این روش نوشته شدهاست و عطار و مولوی و… از او تقلید کرده و راهش را پیمودهاند.
۳. ادبیات انتقادی
سومین برجستگی کارهای سنایی در ادبیات انتقادی او است. سنایی در قصاید اجتماعی و نیز در مثنویهایش به ویژه در کارنامهی بلخ، به انتقاد پرداختهاست و با این کارش نیز تغییرات بزرگی را در ادبیات وارد کرده و بسیاری از سنتها و تابوها را شکسته و باورهای اجتماعی و اخلاقیات نادرست را به باد نقدهای محکم گرفته است. او در غزلهای قلندرانهاش نیز به ستیز علیه برخی از سنتها پرداخته است. سنایی در اشعارش عالمان دینی، زاهدان ریاکار، پادشاهان، وزیران و حتی دکانداران موذی و ترازو داران دزد را مورد نقد وانتقاد قرار داده است. این هم چند نمونه از این نوع شعر های سنایی:
ای خداوندان مال، الاعتبار الاعتبار
ای خداوندان قال! الاعتذار الاعتذار!
سر به خاک آورد امروز آنکه افسر داشت دی
تن به دوزخ برد امسال آنکه گردون بود پار!
ننگ ناید مر شما را زین سگان پر فساد؟
دل نگیرد مر شما را زین خران بیفسار؟
این یکی گه «زَین دین» و کفر را زو رنگ و بوی
وان دگر گه «فخر ملک» و ملک را زو ننگ و عار
سنایی در این شعر به صورت تلویحی بسیاری از کسان را مورد انتقاد قرار میدهد. یا در این شعر:
مسلمانان مسلمانان! مسلمانی مسلمانی!
از این آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی!
مسلمانی کنون اسمی است بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی؟
و یا در جای دیگر میگوید:
این چه قرن است اینکه در خوابند بیداران همه
وین چه دور است اینکه سرمستند هشیاران همه
علاوه بر این، شعرها که صراحت در نقدهای اجتماعی دارد، در اشعار قلندرانهاش نیز آنها را زیر شلاق نقد قرار داده و از دست ریاکاران و دغلبازان روزگارش شکایتها کرده است. به این نمونه توجه کنید:
جمع خراباتیان سوز نفس کم کنید
باده نهانی خورید بانگ جرس کم کنید
نیست جز از نیستی سیرت آزادگان
در ره آزادگان صحو و درس کم کنید
راه خرابات را جز به مژه نسپرید
مرکب طامات را زین هوس کم کنید
***
آنجام لبالب کن و بردار و مرا ده
اندک تو خورای ساقی و بسیار مرا ده
هر کس که نیاید به خرابات و کند کبر
او را بر خود یار مده بار مرا ده
مسجد به تو بخشیدم، میخانه مرا بخش
تسبیح ترا دادم و زنار مرا ده
۴. قصهپردازی وتمثیل
قصهپردازی سنایی یکی از نوآوریهای دیگر اوست. در عصر سنایی موجهایی از توجه به داستاننویسی دیده میشد. پیش از سنایی، اخوان الصفا و بوعلی سینا داستانهای ساده، تأویلات فلسفی ارائه میکردند و سنایی احتمالا به پیروی ازآنها داستان را به سمت اندیشههای عرفانی کشاند و بنیانگذار این حرکت گردید که بعدها مولوی به تقلید از او در مثنوی از این شگرد استفاده کرد. غیر از کتاب حدیقه و دیوان سنایی که در آنها داستانهای خیلی زیبا و تمثیلهای گوناگون برای بیان مطالب عرفانی به کار برده شده است، کتاب سیرالعباد نیز یک کتاب تمثیلی ـ عرفانی است که شرح تکامل روح انسان در آن تجلی یافته است.
پینوشتها:
۱. تاریخ ادبیات ایران ص۳۵۶
۲. سبکشناسی ج۲ص، ۱۸۷
۳. تازیانههای سلوک، شفیعی کدکنی، محمد رضا، تهران، نشر آگاه ۱۳۷۲ص، ۹
۴. مثنوی معنوی، جلال الدین محمد بلخی، به کوشش دکتر توفیق سبحانی، تهران، وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم ۱۳۷۴، (۳/۴۲۹۱)
۵. شوریده در غزنه، به کوشش علی اصغر محمدخانی و محمود فتوحی، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۸۵ص، ۱۱
۶. تاریخ تصوف در اسلام، دکتر قاسم غنی، جلد ۲ص، ۱۳۰-۱۵۰
۷. دیوان سنایی غزنوی، با مقدمه و تصحیح مدرس رضوی، انتشارات کتابخانهی سنایی، ۱۳۶۲ص، ۴۱۹
۸. حدیقه الحقیقه و الشریفه الطریقه، سنایی غزنوی، تصحصح مدرس رضوی، تهران انتشارات دانشگاه، چاپ ششم ۱۳۸۳ص، ۳۲۸
۹. اشراق و عرفان، نصرالله پورجوادی، تهران نشر دانشگاهی، چاپ اول ۱۳۸۰ص، ۲۹۶
۱۰. جستجو در تصوف ایران، دکترعبدالحسین زرینکوب، تهران انتشارات امیر کبیر، چاپ هفتم، ۱۳۸۵، ص، ۲۴۶
۱۱. شوریده در غزنه، (سنایی و سنت غزل عرفانی) سید مهدی زرقانی، ص، ۱۳۷-۱۳۸