
گفتگو با مژگان فرامنش
- گفتگو, مقالات ادبی
- 1403/11/13
انجمن ادبی خانه مولانا به منظور پاسداشت از شعر و ادبیات فارسی و معرفی چهرهی تابناک شعر و ادبیات کشور وباز کردن لایههای گوناگون شعر وادبیات افغانستان به گفتگو با شاعران، نویسندگان و اهالی فرهنگ وادبیات کشور پرونده گفتگو با شاعران و نویسندگان را باز کردهاست عزیزه احدی نویسنده جوان بلخی پای صحبتها وگفتگو با مژگان فرامنش شاعر بانوی توانمند سرزمین نشستهاست. این هم شما و این هم جهان شاعرانهی مژگانش فرامنش از پنجره نگاه خودش
مژگان فرامنش کیست؟
مژگان فرامنش شاعر،نویسنده، کنشگر ادبی وفرهنگی، متولد یکم سنبله سال ۱۳۶۹ در هرات. کارشناسی ارشد در رشتهی زبان ادبیات فارسی دارد.تا اکنون از وی شش کتاب منتشر شده است.
*اندیشههای دردآلود مجموعه (شعر)
*گرهِکور (شعر)
*نیرنج (شعر)
*گلوی خراشیدهِباد (شعر)
*دخترانِ خاکستر مجموعه داستانهای کوتاه
*چاردیواری، شعرهای محجوبه هروی به کوشش، انتخاب و مقدمهی فرامنش
*پیوند شما با شعر و ادبیات از چه زمانی آغاز شد؟
از زمانی که خودم را شناختم با شعر وادبیات اُنس داشتم. از وقتی که سواد خواندن ونوشتن داشتم، دست به قلم بودم. ولی شعر را به صورت جدی از سال ۱۳۸۸ و داستان را از یکسال به اینطرف ،دنبال کردم و تا حال ادامه دارد.
*نگاهتان به شعر و ادبیات چیست؟
ادبیات و شعر برای من معنای زندگی را به همراه آورده است. جهان بدون ادبیات و شعر مرا به پوچی مطلق میرساند. ادبیات و شعر جدا از ارزشهای هنری آن، رسالت انسانی است که نویسنده در برابر جامعه، مردم و روزگار زیستهی خود دارد.
*وضعیت ادبیات را به صورت کلی در افغانستان چگونه میبینید؟
وضعیت ادبیات تا پیش از سقوط نظام جمهوریت به دست حاکمیت کنونی، به رشد و بالندگی خیلی خوبی رسیده بود، مخصوصا در بیست سال اخیر، شاعران و نویسندگان مستعدی قد بر افراشتند. کتابهای ارزشمندی منتشر شد. در شهرهای مختلف انجمنها و جلسات مختلف ادبی و فرهنگی به جریان افتاد که فعالیتهای چشمگیر و ارزشمندی داشتند. اما با حاکمیت جدید وتحولات اخیر، این جریان متوقف شد. بیشتر شاعران، نویسندگان و فرهنگیان به مهاجرت روی آوردند. فضای ادبیات به آشفتگی و تاریکی گرایید. حالاهم که نوشتن در حوزهی ادبیات فارسی تحت پیگرد طالبان قرار دارد.
*شما یکی از شاعران هستید که بستر حوزه ادبی هرات به شکوفایی رسیدید درباره فعالیتهای بانوان نویسنده در این ولایت برای ما بگویید.
در هراتِ پیش از تحولات اخیر کشور، انجمن ادبی هرات فعالیت داشت. روزهای چهارشنبه شاعران مختلف دختران و پسران دور یک میز مینشستیم و به شعرها و نوشتههای همدیگر گوش میدادیم. نقد و نظرهایی نیز از سوی شاعران و نویسندگان پیشکسوت ارائه میشد. جلسات بسیار مفید و آموزنده بود. از این جلسات انجمن، شاعران و نویسندگان چه زن و مرد، بسیاری به رشد و شکوفایی رسیدند. حالا که درِ این انجمن مسدود شده، اگر گاهی هم با تلاش دوستان فرهنگی گشوده شود، دختران و پسران جدا دور هم جمع میشوند، تا نوشتههای شان را با بقیه شریک کنند. اما خبری از رشد و بالندگی آنچنانی نیست. چون بیشتر شاعران و نویسندگان زن، کسانی که قبلا در هرات بودند، حالا نیستند.
*قسمی که در جریان هستیم شما یک زوج شاعر و نویسنده هستید این پیوند چه تاثیری بر روند رشد شما داشته؟
همنشینی با کسی که همفکر و هممسیر انسان باشد، زندگی را زیباتر میکند. همسفر بودن با آقای تهماسبی خراسانی که از شاعران، نویسندگان و پژوهشگران برجستهی سرزمین ما هستند،طبیعتا که تاثیر مثبتی روی بُعد هنری زندگی من داشته و دارد.
*وضعیت شعر زنان در افغانستان چطور است؟ و زنان برای شکوفایی ادبیات افغانستان چه نقشی دارد؟
وضعیت ادبیات زنان در افغانستان تا قبل از سقوط نظام قبلی به رشد وبالندگی خوبی رسیده بود مخصوصا در بیست سال گذشته، شاعران مستعدی قد بر افراشتند و در جامعه ادبی خودشان را مطرح ساختند.آثار مکتوب ومجموعههای شعر وآثار شاعران و نویسندگان جوان در حد بسیار وسیع و گستردهای منتشر شد و محافل ونشستهای ادبی،فرهنگی در ولایات مختلف کشور رونق یافت و نشستهای ارزشمندی شکل گرفت. با تحولات سیاسی چند سال اخیر این جریانهای زیبا از تپش و حرکت بازماند، بسیاری از شاعران و نویسندگان کشور به مهاجرت روی آوردند و بسیاری از محافل از تکاپو افتاد وفضای ادبیات کشور به سمت تیرگی وآشفتگی حرکت کرد ونوشتن در حوزهی شعر و ادبیات فارسی در سختترین مراحل خود قرار دارد.
*اخیرا مجموعه داستانی از شما با عنوان دختران خاکستر منتشر شد روایت این داستانها بیشتر چه بود و چه بازتابی در فضای ادبی داشت؟
«دخترانِخاکستر» راوی رنجها، خشونتهای پیدا و پنهانی که بر علیه زنان و دختران جامعهی مردسالار افغانستان وجود دارد، هست. این دفتر روایت زنانی که قربانی تفکر واپسگرا و زنستیزی مردان جامعه قرار گرفتهاند را به تصویر کشیده است.
در واقع این مجموعه بازتاب دهندهی اوضاع تاریک و خفقان زنان و دخترانیاست که زیر سلطهی سنتهای ناپسند وخفقانی جامعه مرد سالار امروز و در تاریکی و سنتهای ناپسند جامعه قرار گرفتهاند.
*شما هم شعر مینویسید و در این عرصه موفق هستید و دفتر داستان هم منتشر کردید تجربه این دو ساحت چه حسی دارد و چه کمکی برای تقویت یکدیگر میتواند داشته باشد؟
شعر و داستان هردو شاخههای ارزشمند و مهم از درخت تنومند ادبیات هستند. در شعر تجربهی بیشتری دارم تا داستان. ولی نوشتن هردو برایم لذتبخش است. گاهی حس و حال داستان مرا درگیر میکند، گاهی هم شعر. شاعر بودن، به داستان نوشتن من کمک زیادی کردهاست. بعضی تکههایی از داستانهایم شعر بلند است از لحاظ ظرافت هنری، زبان، تصویرسازی تخیل و…
در کل نوشتن شعر و داستان هردو برایم لذتبخش است.
*در فرجام ما را به سفرهی شعر و داستان تان دعوت میکنید
با یکی از غزلهای اخیرم پذیرای شما و خوانندگان هستم. این هم شما و این هم غزل:
مرا دوباره بکوب و مرا دوباره بساز
به رنجهای فراوان من تو چاره بساز
به آسمان که چراغِ شکسته را مانَد
دوباره ماه بیاور کمی ستاره بساز
منی که غصهی شهمامههاست بر دوشم
جهانِ دور و برم را پر از مغاره بساز
تو شاعری، کلمات تو سخت رقاصاند
پس از سیاهیِ دنیایت استعاره بساز
برای هقهق باران و روزگارِ سیاه
ترانههای سپیدی به یک اشاره بساز
به من نگاه کن این سرزمین غمگینم
مرا بکوب و بریز و سپس دوباره بساز
که نقش دست تو در خشتخشت من باشد
و عشق را به دل خاکِ پارهپاره بساز
انجمن ادبی خانه مولانا به منظور پاسداشت از شعر و ادبیات فارسی و معرفی چهرهی تابناک شعر و ادبیات کشور وباز کردن لایههای گوناگون شعر وادبیات افغانستان به گفتگو با شاعران، نویسندگان و اهالی فرهنگ وادبیات کشور پرونده گفتگو با شاعران و نویسندگان را باز کردهاست سلینا آزاده پای صحبتها وگفتگو با دکتر شفیقه یارقین(دیباج) شاعر بانوی توانمند سرزمینمان نشستهاست. این هم شما و این هم تماشای جهان از پنجره نگاه دکتر دیباج.