گفتگو با دکتر شفیقه یارقین(دیباج)

بانو شفیقه یارقین (دیباج)شاعر، نویسنده و پژوهش‌گر برجسته‌ی کشور و بزرگ‌بانوی افتخارآفرین و یکی از غنیمت‌های ارزشمند دنیای فرهنگ وادبیات افغانستان‌است.

بانو یارقین زاده ۳ قوس ۱۳۴۴ در استان سرپل و از جمله‌ی نخستین زنان قلم‌ به دست اوزبیک تبار محسوب می‌شوند که به شکل معیاری و حرفه‌یی در دو زبان اوزبیکی و فارسی شعر سروده اند و آثار فاخری خلق نموده اند.خانم دیباج در کارنامه درخشان فعالیت‌های فرهنگی خود، دستاوردهای درخشان پژوهش‌ها و آثار ارزشمندی را درج کرده‌‌اند که همگی از ارزش وجایگاه والایی برخوردار است. ایشان الگویی از یک بانوی فرهیخته و پرتلاش و افتخارآفرین است که با توانمندی‌هایش آثار خود مرزها را پیموده‌اند.

اشاره‌ی اجمالی به برخی از دستاوردهای علمی و فرهنگی بانو یارقین

تحصیلات:

ـــ دکترای زبان و ادبیات اوزبیکی، در سال ۱۹۹۹ از انستیتوت زبان و ادبیات میر علی شیر نوایی اکادمی علوم جمهوری ازبکستان.

ـــ لیسانس  از دانشکده ژورنالیزم دانشکدۀ ادبیات و علوم بشری دانشگاه کابل.

_  دوره متوسطه و عالی در لیسۀ رابعۀ بلخی کابل

ـــ ابتداییه در لیسۀ سلطانه رضیه مزارشریف

وظایف رسمی:

ـــ ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۰ رئیس شورای علمی وزارت معارف و مشاور نصاب تعلیمی

ـــ ۱۳۸۵- ۱۳۸۷ رئیس امور تربیتی وزارت معارف و مدیر مسئول مجلۀ «تربیت»

ــــ ۱۳۸۴- ۱۳۸۵ مشاور نصاب تعلیمی

ـــ ۱۳۸۰-۱۳۸۱ معین مسلکی وزارت امور زنان.  و وکیل در لویه جرگۀ اضطراری

ـــ ۱۳۷۶-۱۳۸۰ عضو ارشد علمی اکادمی علوم ازبکستان.

(۱۳۷۶-۱۳۸۰ از تسلط طالبان بر شمال افغانستان تا ایجاد حکومت موقت در مهاجرت عضو ارشد علمی اکادمی علوم ازبکستان)

ـــ ۱۳۷۴-۱۳۷۶ رئیس شورای اسلامی زنان جوزجان و همزمان با آن مدت سه سال استاد افتخاری در انستیتوت پیداگوژی امیر علی شیر نوایی جوزجان.

ـــ ۱۳۷۰- ۱۳۷۴ مشاور فرهنگی والی جوزجان.

ــ ۱۳۶۸-۱۳۷۰ در بست فوق رتبه با حفظ حقوق ــ کدر علمی اکادمی علوم به حیث رییس عمومی نشرات و تبلیغات مجلس سنا و در عین زمان مدیر مسئول مجلۀ ماهانۀ «سنا» و گوینده و تهیه کننده برنامه هفتگی «صدای سنا» در رادیو و تلویزیون ملی افغانستان

ـــ ۱۳۵۹-۱۳۶۹ عضو علمی و رییس یکی از شعبات اکادمی علوم اکادمی علوم افغانستان.

ــ ۱۳۵۷-۱۳۵۹ مدیر برنامه های ادبی رادیو و تلویزیون افغانستان و در عین زمان تهیه کننده و گوینده برنامه های ادبی رادیو و تلویزیون ملی

ـــ ۱۳۵۶ معلم در معارف افغانستان.

انجمن ادبی خانه مولانا به منظور پاسداشت از شعر و ادبیات فارسی و معرفی چهره‌ی تابناک شعر و ادبیات کشور وباز کردن لایه‌های گوناگون شعر وادبیات افغانستان به گفتگو با شاعران، نویسندگان و اهالی فرهنگ وادبیات کشور پرونده گفتگو با شاعران و نویسندگان را باز کرده‌است سلینا آزاده پای صحبت‌ها وگفتگو با دکتر شفیقه یارقین(دیباج) شاعر بانوی توانمند سرزمین‌مان نشسته‌است. این هم شما و این هم تماشای جهان از پنجره نگاه دکتر دیباج.

استاد جان لطفا اندکی درباره فعالیت‌ها و کارهای اخیر خود برای ما بگویید؟

من در حال حاضر در گروه شعر و داستان کودک به حیث مدیر و ویراستار مشغول فعالیت هستم، در هفته نامه‌ی سبزمنش به حیث ویراستار کمک می‌کنم و در حال ویرایش دیوان استاد محمد عظیم عظیمی سرپلی هستم. این دیوان که حدود ده هزار بیت دارد، باید تا بهار سال جدید خورشیدی  چاپ شود.

در دو – سه ماه گذشته دو دفتر شعر خودم و در روزهای نزدیک دو دفتر شعر اوزبیکی و ترکمنی با تقریظ و ویرایش من از چاپ برآمد.

یکی از فعالیت‌های بسیار ارزشمند شما در این روزها مدیریت گروهی به نام «شعر و داستان کودک» است که شما در کنار مدیریت این گروه در فضای مجازی به آموزش آموزه‌های آثار کودکان و نوجوانان و ویراستاری آفرینش‌های گروه می‌پردازید.

 از ماه جدی (دی) 1400 هجری خورشیدی این گروه را ایجاد کردم تا فعالیت مسنجم‌تری در عرصه‌ی ادبیات کودک داشته باشیم. اعضای این گروه را شاعران و داستان نویسان زن تشکیل می‌دهند و تا حال در چهار زبان فارسی، پشتو، اوزبیکی و ترکمنی ۳۹۳ پست نشر کرده‌ایم که در برگیرنده ۱۹۰ داستان و بیش از هزار پارچه شعر و ترانه‌ی کودک است.

دستاورد بانوان گرامی این حلقه، از نظر کمیت و کیفیت چشمگیر است و به جرٲت می‌توانم بگویم که تا حال هیچ گروه و بنیاد و انجمنی این همه آثار خوب برای کودک خلق نکرده است.

جایگاه ادبیات کودک را در افغانستان چگونه می‌بینید و در کل فضای ادبیات کودک در میهن ما در چه سطحی است؟ و چه کارهایی برای گسترش این بخش باید انجام داد؟

در گذشته به ادبیات کودک توجه چندانی نمی‌شد. در زمان کودکی خودم، جز کتاب‌های درسی فارسی چیزی برای مطالعه‌ی کودک وجود نداشت. در دهه ۵۰ مجله‌ی هفته‌گی «کوچنیانو انیس» که کاملا مصور بود، خدمت بزرگی در عرصه‌ی ادبیات کودک انجام داد. این مجله فراز و فرود‌هایی هم داشت، گاهی تعطیل می‌شد، گاهی با نام‌های مختلف چون «کمکیانو انیس« و «انیس اطفال» دوباره عرض وجود می‌کرد.

در دوران حکومت حزب دموکراتیک توجه بیشتری به ادبیات کودک شد. مجموعه‌های شعر و داستان کودک به زبان‌های مختلف کشور چاپ شد، ترانه‌های گروهی موزیکال و برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی برای کودک نشر شد، در نصاب تعلیمی معارف مضمون سرود و موسیقی گنجانده شد، سرودها نوتیشن و چاپ شد.

در سال های اخیر نهادهایی مثل بی‌بی‌سی، گهواره، بنیاد ادبیات کودک افغانستان، حمایه‌ی اطفال و غیره به چاپ کتاب‌های مصور کودک پرداختند. خودم در وزارت معارف فصلنامه‌ی تربیت را ایجاد کردم که تمام رنگی، در کاغذ عالی  و با تیراژ ۲۵ هزار نسخه چاپ و به مکاتب ابتداییه‌ی کابل و ولایات توزیع می‌شد.

این کارها تحول بزرگی در زمینه‌ی رشد ادبیات کودک بود، اما البته که بسنده نیست. دولت، نهادهای ملی و بین المللی و به ویژه والدین باید در این زمینه کار کنند تا ادبیات کودک به رشد و گسترش لازم خود برسد.

ما تا فرهنگ کتاب خوانی و خرید کتاب‌ را در خانواده و جامعه نهادینه نکنیم، تا نصاب تعلیمی معارف را با روحیه‌، ذوق و سویه‌ی کودک برابر نسازیم، نمی‌توانیم به اهداف بزرگ‌تر رشد ادبیات کودک برسیم.

 

از آنجایی که شما به ادبیات زبان فارسی و اوزبیکی تسلط و دانش کافی دارید، با کدام یک از این زبان‌ها بیشتر سروده‌اید و شاعرانه‌گی‌های‌تان با کدام زبان بیشتر جاری‌ست؟

زبان مادری‌ام اوزبیکی است و طبیعی‌ست اگر کسی به زبان مادری خود تسلط بیشتر داشته و راحت‌تر باشد، اما بدبختانه در درازنای سه سده ما اوزبیک‌ها را از زبان مادری‌مان جدا کرده بودند. ما به زبان مادری فقط سخن گفته‌ایم، اما نخوانده ایم و ننوشته ایم.

تمام تعلیم و تحصیل رسمی و مطالعات شخصی من از کودکی تا جوانی به زبان فارسی بوده است. حالا برای من زبان فارسی عین زبان مادری است و در هر دو زبان می‌توانم راحت بنویسم و خلق کنم، اما فقط در قسمت شعر، بیشتر فارسی سروده‌ام و دامنه‌ی تصورات و تخیلاتم در شعر فارسی گسترده‌تر است.

 

مخاطبان سروده‌ها و اشعارتان در کدام قسمت بیشتر است؟(اوزبیکی یا فارسی؟)

با تاسف باید بگویم که هنوز اوزبیک‌ها به فهم و درک کافی از زبان شان نرسیده‌اند، هنوز اکثریت قریب به اتفاق اوزبیک‌ها سواد خواندن و نوشتن را در زبان مادری ندارند، لذا طبیعی‌ست اگر مخاطبان فارسی زبانم بیشتر باشد.

به عنوان یک نویسنده و شاعر اوزبیک تبار، آفرینش‌های بانوان اوزبیک تبار و ترکمن و پشتوزبان ما نسبت به گذشته بیشتر است و یا کمتر و به چه دلایلی؟

گذشته ادبی ملل شرق به ویژه منطقه‌‌ی خودمان را اگر ببینیم، با تاریخ ادبیات مردانه روبرو می‌شویم. در تاریخ ادبیات ۲۰ جلدی صفا و تاریخ ادبیات ۵ جلدی افغانستان، در دربار غزنویان که بیش از ۴۰۰ شاعر مرد وجود داشت، چند شاعر و نویسنده و هنرمند زن را می‌یابیم؟ در مقایسه‌ی درصدی، شاید بگوییم کمتر از یک درصد!

احوال ادبیات زنان از گذشته های دور خراب بوده است. اما خوشبختانه از ۶-۷ دهه به این سو، شمار شاعران و نویسندگان زن در کل منطقه‌ی جغرافیایی‌مان و از جمله افغانستان بیشتر شده و از دید کمیت و کیفیت، آفرینش های ادبی زنان رشد کرده است.

در میان سلاله‌های نامدار ترک مثل تیموریان و کورگانیان یا بابریان حرمت به زن یکی از قوانین اجتماعی بوده است. شاهان و امرای ترک به تعلیم و تربیت دختران به قدر پسران‌شان توجه داشته‌اند. از همین جهت شاهد مسجد بزرگ بی‌بی‌خانم همسر اول امیر تیمور در سمرقند هستیم که بزرگ‌تر و باشکوه‌تر از مسجد امیر تیمور است، یا در دوره جهانگیر شاهدیم که در یک روی سکه تصویر شاه و در روی دیگر تصویر ملکه‌اش نورجهان بیگم ضرب زده شده بود، یا صلاحیت و قدرت عظیم گوهرشاد بیگم را پنج و نیم سده پس از وفاتش از روی آثار عمرانی بجا مانده از او در افغانستان و ایران امروزی درمی‌یابیم، یا بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین بنای عشق و وفاداری جهان به نام تاج محل، گواه ارج‌گذاری شاه کورگانی به همسرش است. یا یگانه تاریخ نگار تاریخ ادبیات کهن ما گلبدن بیگم دختر بابر پادشاه کورگانی است. نادره بیگم در سده ۱۸ میلادی نه فقط سلطنت فرغانه را به عهده داشت، بلکه بهترین شاعر بود و در دربارش شاعربانوان بسیاری را حمایت کرد.

گذشته ادبی بانوان اوزبیک پربار و شکوفا بود، اما همان گونه که گفتم، سه سده ظلم و اختناق و تعصب دولت‌های مزدور، زبان اوزبیکی را به سوی اضمحلال و نابودی کشاند.

خوشبختانه پس از ۷ ثور  ۱۳۵۷  ه – خورشیدی زبان اوزبیکی دوباره مجال ابراز وجود یافت. در ساحه‌ی پژوهش، تعلیم، تحصیلات عالی و آفرینش‌های ایجادی امکانات دولتی فراهم شد و کتاب‌های متعددی به زبان اوزبیکی چاپ و منتشر شد. بانوان اوزبیک برای تحصیلات عالی به اوزبیکستان اعزام شدند و در نتیجه شاعران و پژوهشگران زن برای ظهور خود امکان یافتند.

امروز ادبیات اوزبیکی خیلی بهتر از سه سده‌ی گذشته است، اما هنوز به جایی که در دوره‌ی تیموریان وبابریان بود، نرسیده است.

 

در کل اشعار امروزی زنان افغانستان را چگونه می‌بینید؟

در افغانستان، رشد زنان در عرصه‌ی شعر خیلی بیشتر از ساحه‌ی داستان‌نویسی و پژوهش و ترجمه است. ایجاد حلقه‌های ادبی، بسترهای فضای مجازی، شب‌های شعر، جشنواره‌ها و مسابقات ادبی زمینه‌های خوبی را برای رشد شاعران فراهم کرده‌اند. خوشبختانه زود زود خبر چاپ و انتشار دفترهای شعر بانوان هستیم. این‌ها همه از بهتر شدن زمینه‌ی رشد شعر بانوان گواهی می‌دهد. اگر در خود افغانستان وضع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی باثباتی فراهم شده می‌توانست، به آینده‌ی بهتر فرهنگی عموم جامعه و رشد ادبی بانوان به گونه‌ی خاص امیدوار‌تر می‌شدیم.

نقاط قوت و ضعف آفرینش‌های امروزی زنان افغانستان در قسمت شعر را در چه چیزهایی می‌بینید؟

نقاط قوت که خوش‌بختانه بیشتر است. رشد کیفی و کمی، بهتر شدن زبان استعاری شعر و زیباتر شدن عنصر تصویر و تخیل، صراحت در ابراز احساسات زنانه، جسارت در بیان واقعیت‌های وجودی خود و جامعه، تنوع مضامین شعر، از جمله‌ی نکات مثبت و قابل ستایش شعر بانوان است.

اما در این میان دو موضوع به نظر شخصی خودم، کمی قابل تعمق است

نخست این که هنوز هم خیلی از بانوان شاعر از واژه‌ها و تشبیهاتی در شعر استفاده می‌کنند وتوصیف هایی از خود و معشوق به دست می‌دهند که اگر نام شاعر در زیرش نباشد، فکر می‌شود که یک مرد برای معشوقه‌اش سروده است.

دو دیگر این که بعضی از شاعربانوان عزیز ما برای کسب شهرت زودهنگام یا هر هدف دیگری، خیلی برهنه شعر می‌نویسند. این گونه شعرها باعث ایجاد بدبینی جامعه‌ی مردسالار و اخلاق‌مدار و اسلامی‌پندار ما می‌شود.

 

از آنجایی که مردم ما چند دهه با جنگ و ویرانی و مهاجرت روبه‌روشدند و این جریان هنوز هم ادامه دارد، این تحولات و نابسامانی‌ها چه تاثیری بر شما و دیگر عزیزان جامعه ادبی و فرهنگی داشته است؟

شعر و هر نوع آفرینش ادبی و هنری، به بستر زبانی و فرهنگی و جغرافیایی خود نیاز دارد. گل آفتاب‌پرست را نمی‌توان در جایی که آفتاب نیست، پرورش داد یا گل یخ را در بستر صحرای خشک و گرم کاشت.

هر مهاجر به ویژه شاعر و نویسنده‌ی مهاجر در سال‌های آغازین هجرت و غربت، الهام و انگیزه‌ی سرایش و آفرینش را از دست می‌دهد و به زمان درازی نیاز دارد تا اول خودش را بیابد و بعد بهانه‌ها و انگیزه‌های سرایش و آفرینش را. من هم در غربت و هجرت چندین سال خودم را گم کردم و نتوانستم چیزی بنویسم. وجود بسترها وشبکه‌های مجازی باعث شد تا دوباره انگیزه و الهام نوشتن را بیابم.

اما باز هم با باور کامل گفته می‌توانم که اگر در وطن می‌بودم، ده برابر بیشتر و بهتر می‌توانستم بنویسم.

 

آثار کدام شاعران کلاسیک و معاصر را بیشتر دوست دارید و مطالعه می‌کنید؟

من شعر خوبِ هر شاعری را دوست دارم. وقتی جوان بودم، عاشق شعرهای فروغ فرخزاد و مولانا و هلالی چغتایی بودم. اما چون به ادبیات علاقمند بودم، زیاد شعر خوانده ام. از رودکی، فردوسی، نظامی گنجه‌یی، حافظ و سعدی، مولانا، هلالی چغتایی و جامی تا شاعران معاصر مثل نیما، شاملو، فروغ، سیمین، نادرپور، مشیری و معاصرتر تا باختری و بهمنی و فاضل نظری و …

اما بیشتر با اشعار فروغ فرخزاد، غزل‌های شمس، هلالی و بابر حال کرده‌ام. یادم می‌آید که در کابل کلیات شمس همیشه در زیر بالشم بود و هر شب قبل از خواب تا چهار- پنج غزل مولانا را با دقت و لذت نمی‌خواندم، نمی‌توانستم بخوابم. گاهی نیمه شب با الهام یک غزل از خواب بیدار می‌شدم و در حال و هوای غزل‌هایی که خوانده بودم، چند بیت را می‌نوشتم و می‌خوابیدم. صبح که بیدار می‌شدم، هنوز در حال و هوای غزل مولانا بودم و شعر ناتمام شب را در چند دقیقه تمام می‌کردم. حالا هم برای من غزل‌های مولانا یک دریچه به روی جهانی زیباتر است.

علاقه شما به ادبیات فارسی از چه زمانی شروع شد؟

من تازه صنف سوم را با اول نمره‌گی به پایان رسانده بودم. پدرم برای تشویق من یک کتاب از منابع روسی آورد به نام گل ارغوانی که دارای چندین داستان فولکلوریک خلق روس بود. این داستان‌ها فانتزی، تخیلی و بسیار جذاب بودند. ترجمه‌ی فارسی‌اش هم خیلی شیوا و رسا بود. خواندن این کتاب، آغاز عشق من به مطالعه و به ویژه خواندن داستان شد که تا حالا ادامه دارد. من از کودکی تا مهاجرت، هیچ شبی بدون مطالعه‌ی کتاب نخوابیده ام. غربت باعث شد تا از منبع و مواد مطالعه به زبان خودم محروم شوم.

از چه زمانی به شکل جدی شعر سرودید؟

من در کودکی و جوانی بیشتر داستان و پارچه‌های ادبی می‌نوشتم، اما از سال ۱۳۵۷ به بعد، به شکل پیگیر با شعر پیوند خورده‌ام.

به عنوان یک زن در طول فعالیت‌های خود بزرگترین چالش‌های پیش روی‌تان چه بود؟

خوش‌بختانه من در خانواده‌ی بسیار روشنفکر، باسواد و با فرهنگ به دنیا آمدم و خیلی از چالش‌های که دیگر دختران و زنان سرزمینم داشتند را نداشتم. پدرم بزرگ‌ترین مشوق و حامی من بود. همه زمینه‌های مادی و معنوی را برای رشد استعدادهایم فراهم کرد. خدا جایش را بهشت برین و روحش را شاد بدارد!

اما من در جامعه دو چالش بزرگ را در پیش رو داشتم و صدمه‌های زیاد روانی، اجتماعی و کاری را از این دو چالش، دیده‌ام. چالش اول، اوزبیک بودن من و برخورد تبعیضی حکومت و جامعه‌ی فرهنگی بود که تا حالا ادامه دارد. من از خیلی مقام‌هایی که شایسته‌اش بودم، به خاطر اوزبیک بودنم محروم شدم. تلخ‌ترش این که با وصف داشتن ۶ مجموعه شعر فارسی، صدها مقاله و ده ها کتاب به زبان فارسی، هنوز هم جامعه‌ی فارسی زبان مرا به حیث شاعر فارسی، جدی نمی‌گیرد.

چالش دوم، زن بودن من و بی‌باوری جامعه‌ی مردسالار به توانایی‌ها و استعدادهای زنان است. خیلی زمان برد تا مردهای جامعه‌ی فرهنگی افغانستان بپذیرند که شعر و داستان و مقاله های علمی- تحقیقی ام را خودم می‌نویسم نه شوهر و پدر و کدام مرد دیگر.

 

آیا عادات خاصی در نوشتن و یا سرودن دارید که هنوز هم همراه‌تان باشد؟

بلی. یک عادت خوب و یک عادت بد دارم. عادت خوبم این است که وقتی می‌نویسم، از خودم بیرون می‌شوم، همه فکر و ذهنم درگیر نوشته‌ام می‌شود و هر چیز دیگری را فراموش می‌کنم. در چنین حالتی هم بسیار زیبا می‌نویسم و هم با سرعت زیاد می‌نویسم. مقاله‌یی را که دیگری در یک هفته بنویسد، من در چند ساعت می‌نویسم.

عادت بدم این است که آغاز هر کاری برایم دشوار است. برای خودم بهانه می‌جویم، با کارهای دیگری خودم را درگیر می‌کنم و نوشتن را تا زمانی به عقب می‌اندازم که آخرین فرصت باشد. یادم می‌آید که همیشه در هر سیمینار اکادمی علوم و انجمن نویسندگان موضوع می‌گرفتم، نام مقاله را تعیین می‌کردم، مواد و منابع را می‌یافتم و یادداشت بر‌می‌داشتم، اما نوشتن را هی به عقب می‌راندم. گاهی دو سه بار از سوی تدویر کنندگان سیمینار تیلفون و شکایت می‌آمد تا بلاخره در آخرین روز پذیرش مقاله، می‌نشستم و بدون این که قلم را از روی کاغذ بردارم، می‌نوشتم، تمامش می‌کردم، ویرایش و پاک‌نویس کرده، می‌فرستادم.

این هر دو عادت تا حالا با من است و نتوانسته‌ام تغییرش بدهم.

 

با تجربیات فراوانی که در طول این سال‌ها در فعالیت‌های خود داشتید بزرگ‌ترین خصلت یا ویژگی خود برای دست‌یابی به این موفقیت‌های چشم‌گیر را در چه می‌بینید؟

اگر به گونه‌ی فشرده بخواهم بگویم، در گام نخست استعداد خدادادی و موروثی، دوم ذوق و علاقه، سوم و مهم‌تر از همه مطالعات گسترده و مداوم، استقامت و تلاش پیگیرانه و ریاضت کشیدن در راه دانش بوده است. تا از چیزهایی نگذری، به چیزهایی نمی‌رسی. من مدت‌ها از خواب کافی، تفریح و سیاحت، تماشای فیلم و کنسرت، نشستن با دوستان، کافه و رستوران و خرید رفتن‌ها گذشته‌ام و چند برابر بیشتر از توانم کار کرده‌ام تا به این جایی رسیده‌ام که هستم.

در کلام آخر پیام‌تان برای بانوان و دخترانی که پا به عرصه ادبیات گذاشته‌اند، چیست؟

فکر می‌کنم اگر اول به قدر کافی شعر خوب و داستان خوب بخوانند، بعد در زمینه‌ی وزن و سایر مسائل تکنیکی وفنی شعر و داستان مطالعه کنند و پس از آن با پشت‌کار، ذوق و علاقه‌مندی به آفرینش بپردازند، حتمن موفق می‌شوند.

به امید شکوفایی و گسترش ادبیات، هنر و فرهنگ سرزمین‌مان، به ویژه شکوه‌مندی هرچه بیشتر ادبی بانوان عزیز.

فهرست مهم‌ترین آثار چاپ شده دکتر شفیقه یارقین دیباج

الف: آثار علمی- پژوهشی

– دیوان ظهیرالدین محمد بابر (متن انتقادی) در بیشتر از (۵۰۰) صفحه شامل مقدمه ۱۳۸صفحه‌یی به زبان دری، لغتنامه، فهارس و تعلیقات، انتشارات اکادمی علوم افغانستان، کابل: ۱۳۶۲/ این کتاب برنده مدال طلای فوند بین المللی بابر و جایزه اول مطبوعاتی وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان شد.

– نادره و شعرهای او، (دیوان اوزبیکی نادره بیگم در بیشتر از ۳۵۰ صفحه شامل مقدمه  مفصل بیشتر از ۱۶۰ صفحه به زبان دری)، انتشارات اکادمی علوم افغانستان، کابل: ۱۳۶۸این کتاب برنده جایزه اول مطبوعاتی وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان شد.

 – دیوان شاه غریب میرزا غریبی، با الفبای سریلیک(مقدمه واهتمام)،تاشکینت:2001م. این کتاب در همان سال از سوی اکادمی علوم ازبیکستان به عنوان بهترین دستاورد علمی جدید شناخته شد.

 – فرهنگ اوزبیکی به فارسی در 2 جلد،(کارمشترک با محمد حلیم یارقین) دارای (1432) صفحه، انتشارات سخن،تهران:1386.این کتاب برنده جایزه‌ی محمد معین و برنده‌ی بهترین کتاب فصل ایران شد.

 – کامران میرزا نینگ حیاتی وایجادی،رساله دکتر در بیشتر 400 صفحه،مطبعه اعتصام کابل:1388

این کتاب در تاریخ ادبیات اوزبیکی نخستین بار به گونه‌ی مفصل به زندگی، افکار و تحلیل شعرهای این شاعر پرداخته و متن انتقادی دیوان فارسی و اوزبیکی‌اش را ارایه کرده است.

– دریا در گوهر (دیوان کامل ظهیرالدین محمد بابر)، با مقدمه، مقابله و تصحیح، انتشارات بیهقی، مطبعۀ احمد، کابل: ۱۳۸۷.

– دیوان شاه غریب میرزا غریبی، مطبعه اعتصام، كابل: ۱۳۸۸.

– ایپک تاله‌لری، کابل: ۱۳۸۹. این کتاب،نخستین تذکره شاعر بانوان اوزبیک افغانستان است.

  • – يولدوزلر ايزيدن،کابل: ۱۳۹۲

این کتاب، نخستین تذکرۀ شاعران جوان معاصر اوزبیک افغانستان است.

ب ترجمه بدیعی:

– رباعیات مولانا جلال الدین محمد بلخی- رومی، (ترجمۀ شعری به زبان اوزبیكی)، کابل: ۱۳۸۶.

– نَی تیلماجی، (ترجمۀ منثور و تلخیص شدۀ قصه‌های مثنوی به زبان اوزبیكی)، کابل: ۱۳۸۶.

– قیته توغیلگن پری کویله‌یدی، (ترجمۀ گزینۀ شعرهای فروغ فرخزاد به زبان اوزبیكی در وزن و فورم خودش)، کابل: ۱۳۸۸.

ج  – مجموعه‌‌ی شعر و داستان:

 – ینه کوریشگونچه، مجموعۀ داستان‌های کوتاه اوزبیكی

– چهار مجموعه‌ شعر اوزبیکی به نام های:

– آلیس دن بیر سېس – ۱۳۸۸،

– اویغاق توشلر – ۱۳۸۹

– تون توگنمس اېمس- ۲۰۲۳.

– قویاش بیزنی کوتماقده، تاشکینت: ۲۰۲۳

  • شش مجموعه شعرهای فارسی به نام‌های:

شرم شبنم، لحظه‌های بی‌شتاب،  کوچ فرشته‌ها، رها در باد، از تبار بهاری دیگر، كوچ خورشيد

این دفتر از سوی انتشارات شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی در تهران در ۱۳۹۱ چاپ شده است.

د ادبیات کودک:

 -ایپك قنات قلدیرغاچ، (مجموعه شعر كودک)، كابل: ۲۰۱۱م

– قازهای کودک‎ -ربا، داستان کودک، کابل: ۲۰17

– شعر و رنگ آمیزی (آشنایی با میوه‌ها)، مجموعه‌ی شعر کودک، کابل: ۱۳۹۶

– یولبرسچه نیگه اورمان گه قاچدی؟، داستان کودک، کابل: ۲۰۱۹

–  ایکی کوچوکچه،  داستان کودک، کابل: ۲۰۲۲

هـ – چند تالیف مشترک با محمد حلیم یارقین:

– سیمای امیر علی‌شیر نوایی، کابل: ۱۳۶۹

– بابر منگولیگی، شبرغان: ۱۳۷۲

– تورکی آتلر سوزلیگی (فرهنگ نامهای توركی)، شبرغان: ۱۳۷۷

– در بارۀ زبان، خط و فرهنگ نویسی تورکی، کابل: ۱۳۸۶.

– فرهنگ دوجلدی اوزبیکی به فارسی

و آثار چاپ شده در اوزبیکستان با الفبای سریلیک و لاتین:

– دیوان شاه غریب میرزا غریبی، تاشكینت: ۲۰۰۱م.

– زنده‌گانی و آثاركامران میرزا، (تز دكترا) تاشكینت: ۱۹۹۹م.

– تكلمه بر چاپ كابل دیوان بابر، تاشكینت: ۲۰۰۴م.

– قویاش بیزنی کوتماقده، مجموعه‌ی شعر

ز مقدمه، تدوین و اهتمام: ۱۰ عنوان کتاب

ح- ویرایش کتاب های درسی اوزبیکی: ۱۲ کتاب که تا صنف ششم چاپ شده است.

 ط – مفردات نصاب تعلیمی مضمون اوزبیکی مکاتب افغانستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *