
پلنگوار به عشق تو خو گرفتم، بعد…-حمزه محمودی
دوید در رگ آیینه آه، آهسته
گرفت گوشهی قلبم پناه، آهسته
سکوت زمزمهی عاشقانهی خوبیاست
همین که خورده گره دو نگاه، آهسته
هزار و یک شب عشق تو را غزل خواندم
به گوش هر چه ستاره به ماه، آهسته
پلنگوار به عشق تو خو گرفتم، بعد…
مرا کشاند لب پرتگاه، آهسته
چقدر این “منِ عاشق” مرا اذیت کرد
خدا کند که شود سر به راه، آهسته
شعر
بچه های مولانا
دختران رابعه
داستان
مقالات ادبی
رویداد های ادبی
رویدادهای فرهنگی هنری
چند رسانهای
درباره ما
نشر شادیان






