
شعر آزاد و تحول آن در سپهر ادبیات فارسیدری
- پژوهش ادبی, مقالات ادبی
- 1404/07/27
سیدمحمدآقا طیبی(جوینده)
چکیده
بیش از هزار سال، قالبهای کهن و کلیشهای بر شعر فارسیدری حکمفرما بود و هنوز هم ژانرهایی چون غزل، دوبیتی و رباعی پیروان زیادی دارد. حدود یک سده پیش، نیما یوشیج و جمعی از نوآوران در صدد شکستن سنتهای دیرین و یافتن شیوهای تازه در سرایش شعر فارسیدری برآمدند. پیش از نیما نیز اشخاصی در این عرصه همت گماشته بودند؛ اما در برابر ایدههای خشک سنتگرایان تاب نیاوردند. سرانجام نیما یوشیج (علی اسفندیاری) با کوتاه و بلند کردن مصراعها، آوردن قافیه بهصورت اختیاری و بیان مسائل اجتماعی با زبان و شیوهای خاص، گونهای نوین در قالبهای شعر فارسیدری پدید آورد که بعدها «نیمایی» نام گرفت. پس از نیما، سرایندگان بسیاری در سرزمینهای فارسیزبان این شیوه را برگزیدند و در راه گسترش آن کوشیدند. در این پژوهش کوتاه، پیشینه و تاریخ تطور، عناصر مهم، وزن، قافیه و انواع شعر آزاد، بهویژه «شعر نیمایی» بهصورت توصیفی معرفی شده است. یادآوری میشود که در این بررسی، از درج منابع درونمتنی خودداری شده است.
کلیدواژهها: نیما، وزن، عناصر شعر، شعر نیمایی، شعر سپید.
جریان شعر نیمایی در سپهر ادبیات فارسیدری
نیما یوشیج (علی اسفندیاری) با پا نهادن بر سنتهای دیرین و تلاش فراوان توانست شیوهای جدید در قلمرو شعر فارسیدری پدید آورد که بعدها «شعر نیمایی/آزاد» نام گرفت. پیش از او کوششهای قابلتوجهی توسط ابوالقاسم لاهوتی، تقی رفعت و شمس کسمایی انجام شده بود؛ اما نیما با سرودن شعر «افسانه» (۱۳۰۱خ) ــ منظومهای غنایی که از نگاه وزن، قالب، زبان و دید شاعرانه پدیدهای کاملاً تازه بود ــ راهی نو گشود، هرچند هنوز به حد شعر آزاد امروزی نرسیده بود. نیما با پشتکار فراوان و انتشار شعرهایی چون «ققنوس»، «غراب» و «گل مهتاب» در سالهای ۱۳۱۶ تا ۱۳۱۸خ توانست شیوه نوینی در شعر فارسیدری پدید آورد. او با کوتاه و بلند کردن مصراعها، ایجاد تخیل شاعرانه، بیاعتنایی به قافیه در همه بندها و ساختن ابزاری آسانتر برای بیان اندیشه و زیبایی، دیدگاههایش را تثبیت کرد.
شعر نیمایی چون کودکی نوپا، استوار به راه افتاد و از سال ۱۳۲۰خ در برابر مخالفت سنتگرایان مسیر خود را ادامه داد و رهروان بسیاری در کشورهای فارسیزبان یافت. در افغانستان، تاریخ دقیقی برای آغاز شعر نیمایی وجود ندارد. استاد خلیلالله خلیلی نمونههایی نهچندان درخشان از این نوع بر جای گذاشت. محمدکاظم کاظمی، محمد یوسف آئینه را از نخستین کسانی میداند که به تجربه نوگرایی در سرایش پرداخت. از اواخر دهه چهل و اوایل پنجاه، شعر نیمایی در افغانستان رواج یافت و شاعران بسیاری به این شیوه روی آوردند.
مهمترین شاعران این شیوه در ایران عبارتاند از: فریدون مشیری، مهدی اخوان ثالث، گلچین گیلانی، فروغ فرخزاد، شفیعی کدکنی، حمید مصدق، سیاوش کسرایی، نصرت رحمانی، احمد شاملو، هوشنگ ابتهاج و چیستا یثربی. و در افغانستان: خلیلالله خلیلی، محمد یوسف آئینه، فتح محمد منتظر، ضیا قاریزاده، واصف باختری، لطیف ناظمی، عبدالرازق روئین، پرتو نادری، قهار عاصی و کاظم کاظمی.
یادآوری
در عصر حاضر، بسیاری از سرایندگان افغانستان و برخی در ایران دوباره به قالبهای سنتی گذشته بازگشتهاند که این امر چندان سودمند نیست. اهل قلم وظیفه دارند برای استحکام و گسترش فرهنگ، زبان و ادبیات خویش از هیچ تلاشی دریغ نکنند. همانگونه که رایانه و تلفن همراه گاه به «آپدیت» نیاز دارند، انسان نیز باید اندیشه و نگرش خود را با توجه به زمان و محیط تازه سازد. از آنجا که در قالبهای کلاسیک فارسیدری آزمونهای فراوانی انجام شده و آثار بسیاری موجود است، شاعران امروز باید در گسترش قالبهای نوین و خلق فضاهای تازه شاعرانه بکوشند.
آخشیجهای چهارگانهی شعر آزاد
شعری که از اصول و شیوههای کلاسیک پیروی نکند، «شعر آزاد/نیمایی» نامیده میشود. شعر آزاد فارسیدری به شاخههایی چون شعر نیمایی، سپید و موج نو تقسیم میشود؛ اما برخی ویژگیهای مشترک در همه این انواع دیده میشود. چهار عنصر مهم شعر آزاد عبارتاند از: عاطفه، تخیل، زبان و موسیقی.
الف) عاطفه:
همانگونه که شفیعی کدکنی در تعریف شعر، عاطفه را از عناصر اساسی دانسته است، در شعر آزاد نیز عاطفه جایگاه نخست را دارد. عاطفه در این نوع شعر بیشتر انسانی، اجتماعی و حیاتی است. در شعر نیمایی و سپید، «منِ» فردی جایی ندارد؛ شاعر از زبان انسان و علایق مشترک انسانی سخن میگوید.
ب)تخیل:
تصاویر و تخیلات شاعرانه در این ژانر از زندگی و تجربههای شخصی شاعر سرچشمه میگیرد و رنگ و بوی محلی دارد. در شعر نیما رنگ اقلیم مازندران و در سرودههای سهراب سپهری طبیعت کاشان بهخوبی دیده میشود. درحالیکه شاعران کلاسیک اغلب تخیلات خود را از سرودههای کهن میگرفتند، در شعر آزاد اینگونه نیست.
ج) زبان:
در شعر آزاد، شاعر میتواند هر واژه و ترکیبی را که مناسب سخنش است، به کار برد. او میکوشد با واژههای بومی و کاربردی، ترکیبهای تازه و آرایههای نو بیافریند.
د) وزن و موسیقی:
شعر آزاد از قواعد سنتی وزن و موسیقی فراتر میرود. بزرگترین تفاوت شعر نیمایی با سپید و موج نو نیز در همین دو عنصر است. در شعر کلاسیک، شاعر باید وزن واحد، موسیقی منظم و قافیه را تا پایان حفظ کند؛ اما نیما در روش خود وزن را نشکست، بلکه با کوتاه و بلند کردن بندها، فرایند سرایش را آسانتر کرد. کوتاهی یا بلندی بندها تابع نیاز سخن است. برای نمونه، واصف باختری میگوید:
شبی آهسته سر بردم فرا گوشش
بدو گفتم
نمیدانم که گفتم یا خروشیدم
نکیسای شراب آشام
من همزاد خود را یافتم در تو…
در این نمونه، «بدو گفتم» خود یک مصراع مستقل است و با دیگر بندها ارتباط عمودی دارد. این کوتاهی یا بلندی به اقتضای معناست و مشکلی در وزن یا سرایش ایجاد نمیکند. برای نمونه، شعری از نیما را پارچه میکنیم:
میتراود مهتاب
فاعلاتن فعلن _ U _ _ / _ _
میدرخشد شبتاب
فاعلاتن فعلن _ U _ _ / _ _
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک
_ _ _U U/ _ _ U U/ _ _ U U/ _ _U_
غم این خفتهی چند
U U_ _ / U U _ _ / U U _
خواب در چشم ترم میشکند
__U U / _ _ U U / _ _ U
در بندهای بالا، با وجود رعایت وزن (بحر رمل)، شاعر کوشیده است تا بنا بر ضرورت، بندها را کوتاه یا بلند کند. یکی از تفاوتهای اساسی شعر کلاسیک با شعر نوین، در شکستن افاعیل عروضی (آهنگ بیرونی) شعر است. شاعر کلاسیکگو ناگزیر است با آهنگی یکنواخت سرایش خود را به پایان برساند؛ اما سراینده آزاد از این تکالیف رهاست.
رعایت قافیه و ردیف در شعر نیمایی
در شیوهی شعر کلاسیک فارسیدری، واحد شعر «بیت» است و شاعر موظف است در هر بیت، واژههای همآهنگ و گاه هموزن را بهعنوان «قافیه» بیاورد. اما در شعر نیمایی، واحد شعر «بند» است که خود از چند مصراع تشکیل میشود و قافیه در پایان هر بند، نشانه پایان سخن و زنگ اتمام بند است.
در شعر بالا (که از آوردن متن کامل آن خودداری کردهایم)، بندهای «ترم میشکند»، «به برم میشکند»، «به سرم میشکند» و… بهعنوان قافیه و ردیف بهشمار میآیند. در شیوه نیمایی، آوردن قافیه و ردیف از واجبات کار سراینده محسوب نمیشود و جای مشخصی برای آنها تعیین نشده است. نیما ارزش قافیه را در تکمیل موسیقی شعر میدانست؛ اما آن را ضرورتی حتمی نمیشمرد.
نکتهی مهم:
برخی از منتقدان، بهسبب ناآگاهی و دانش اندک در «نقد ادبی»، قواعدی ساخته و بهنام اصول و مبانی «شعر نیمایی» به مخاطبان خود ارائه میکنند. این منتقدان بر این باورند که: شعری که بندهایش هموزن و همقافیه باشد، کوتاهی و بلندی افاعیل در بندها دیده نشود و در پایان هر بخش حرف ساکن نیاید، نمیتواند شعر نیمایی بهحساب آید. حالآنکه در هیچیک از منابع معتبر به چنین مواردی اشاره نشده است. اگر به سرودههای نیما و دیگر شاعران نیماییسرا توجه کنیم، درمییابیم که در بسیاری از نمونهها، دو بند با یکدیگر هموزن و همقافیهاند. نمونهی از سرودههای نیما:
میتراود مهتاب
فاعلاتن فعلن _ U_ _/ _ _
میدرخشد شبتاب
فاعلاتن فعلن _ U_ _/ _ _
نمونه از سهراب سپهری:
شاخه ها پژمردهاست
فاعلاتن فعلن_ U_ _/ _ _
سنگ ها افسردهاست
فاعلاتن فعلن_ U_ _/ _ _
در مورد اینکه آیا باید در پایان هر بند حرف ساکن قرار بگیرد، باید خاطرنشان ساخت که چنین قاعدهای در هیچیک از منابع معتبر ثبت نشده است. در سرودههای نیما و همه سرایندگان شیوه نوین، گاه بندهایی دیده میشود که با «حرف ربط»، «واو عطف» و حتی «خط تیره» (–) بههم پیوند خورده و دارای حرکت پایانی هستند. همچنین باید افزود برخی اشخاص، تبدیل «فاعلاتن» به «فعلاتن» در بند دوم و پیوند چند مصراع با استفاده از «واو عطف» را نه شعر نیمایی، بلکه «بحر طویل» میدانند؛ حال آنکه بحر طویل دارای آهنگی یکنواخت و موضوعی واحد تا پایان است.
شعر سپید
شعر سپید گونهای خاص از شعر آزاد است که به شکل نثر ادبی ارائه میشود و فاقد وزن و قافیه است؛ اما از عناصر شعری مانند تصویر، تخیل، عاطفه و تناسب ذاتی برخوردار بوده و در خواننده تأثیر و انفعال روحی ایجاد میکند.
شعر منثور با نثر تفاوتهایی دارد؛ از جمله کوتاهتر بودن نسبت به نثر، استفاده از صنایع ادبی مانند سجع، تشبیه، استعاره، تشخیص و تخیل عمیق، و نیز هنریتر بودن آن نسبت به نثر. این شیوه نخستینبار در غرب توسط شاعری بهنام «آلویسیو برتراند» بهکار رفت؛ اما نمونههای برجسته آن را میتوان در آثار سرایندگان فرانسوی، بهویژه «آرتور رامبو» مشاهده کرد. شیوه سپیدسرایی با ترجمه آثار شاعران غربی وارد قلمرو زبان و ادب فارسیدری شد؛ اما بیشترین نقش در گسترش و بالندگی آن بر دوش احمد شاملو بود. اگر به سرودههای احمد شاملو دقت کنیم، عناصر شعر سپید را به خوبی مشاهده میکنیم:
شب
با گلوی خونین
خوانده ست
دیرگاه
دریا
نشسته سرد
یک شاخه
در سیاهی جنگل
به سوی نور
فریاد میکشد.
شعر موج نو
این قالب نه وزن عروضی دارد و نه قافیه. حتی به آهنگ داخلی، کناری و معنوی نیز نیازی نیست. پیچیدگی و تعقید، رکن عمده اینگونه ادبی است. تنها «تخیل شاعرانه» و «نحوه گویش» آن را از نثر متمایز میسازد. بیشتر پژوهشگران، «احمدرضا احمدی» را از پیشگامان این شیوه دانستهاند. نمونهی از احمدرضا احمدی:
ای انسان کبود
مرحتمی نیست
که بگذارند گذشتهی خاکی را صیقل دهی
و آینده را در بسترت آوری
فقط خواهی دانست
که وجودِ سر تا سریت:
در یک واژهی فروان
در ملکوت گل کاغذی
وحی خواهد شد
و گل در کاغذ بودن
نه بهار
و زمستان
و نه پاییز
و تابستان
بداند
بی آفتاب و آب خواهد زیست
و زورقها جوانه هایش خواهد بود:
و تو باید در امان این پرورش و رویندهگی محدود بمانی…
رویکرد ها
- جعفری، محمود.( ۱۳۸۷). آموزش شعر. کابل: میوند.
- سپهری، سهراب. ( ۱۳۸۹). هشت کتاب. با مقدمهی ناصر فتوگرافی. تهران: راستین.
- طاهری، پروانه.(۱۳۸۷). در کوچه باغ شعر نو. تهران: آرین، چاپ یکم.
- کاظمی، محمدکاظم.( ۱۳۹۷). روزنه. مشهد: پارسیان، چاپ هشتم.
- کریمی، محمدفهیم. (۱۳۹۹). گنج دری. کابل: مطبعه مسلکی افغان؛ چاپ نهم.
- میزاد، نازی حسن. (۱۴۰۰). متن شعر فارسیدری: شعر معاصر. چپتر درسی دانشکدهی تعلیم و تربیه(فارسیدری) دانشگاه بلخ.
شعر
بچه های مولانا
دختران رابعه
داستان
مقالات ادبی
رویداد های ادبی
رویدادهای فرهنگی هنری
چند رسانهای
درباره ما
نشر شادیان






