
نورمحمد علوی فراندیش-هرگز ندیده کس مرا از درد سر خالی
هرگز ندیده کس مرا از درد سر خالیجای تو تا کی پشت این دیوار و در خالی… کوچه سکوت مطلقی در انزوا داردتا انتها از جای پای رهگذر خالی درگیر...
هرگز ندیده کس مرا از درد سر خالیجای تو تا کی پشت این دیوار و در خالی… کوچه سکوت مطلقی در انزوا داردتا انتها از جای پای رهگذر خالی درگیر...
یک دم عبور میکنم از هر چه باورمتا میزند هوای تو یک لحظه بر سرم وقتی که یک نهالم و در زیر برف گیرایمان به فصل سبز شکفتن کجا برم؟...
قسمت سبدش را سر اين بام انداختبر دامن سرخم گل بادام انداخت قسمت حركت كرد در آيينه نشستروشن شدم از ماه كه در جام انداخت قسمت نه چنان است كه...