دنبال یک بهانه برای جدایی است-حمزه عابر
دنبال یک بهانه برای جدایی استاین شهر سخت در پیِ آدمزدایی است دلبستنم مقدّمهی طردگشتن استاینجا که عاشقانهمهشانانزوایی است میبوسیام ولی چه کنم پیش من نیایکَی هرکه کربلا برود، کربلایی...
دنبال یک بهانه برای جدایی استاین شهر سخت در پیِ آدمزدایی است دلبستنم مقدّمهی طردگشتن استاینجا که عاشقانهمهشانانزوایی است میبوسیام ولی چه کنم پیش من نیایکَی هرکه کربلا برود، کربلایی...
روز تلخم، ظهر تابستانِ کِشت فلفلمشاهماران رگانم خون بنوشند از دلم بند بندم را سگانی در دهان اند و دوانمضحکانه «آسیا یک پیکر آب و گلم» پنبهزارم، رونقم را برده...
دوید در رگ آیینه آه، آهستهگرفت گوشهی قلبم پناه، آهسته سکوت زمزمهی عاشقانهی خوبیاستهمین که خورده گره دو نگاه، آهسته هزار و یک شب عشق تو را غزل خواندمبه گوش...
نه تخت میطلبم نی به حسرت تاجمپرندهام به هوای بهار محتاجم نه بازگشت نه تسلیم نی فرار نه ترسخوشم که تیر غمت را یگانه آماجم پناه برده دلم در فرنگ...
با هر کسی به سر شده با روزگار نهدشنام میشود بزنیاش، کنار نه حالم خوش است میشنوی دور رفته جان!هر چیز در نبود تو دارم، قرار، نه عاشق، شکسته، مست،...
همیشه یک زن غمگین درون زندگیمان استکنار چای بعد از ظهر، شعر و دود قلیان است شبیه ماهدیوانه؛ در آغوش هم و تنهالبش راوی شبهای گلسرخ خراسان است زنانی در...
کُشتم نمیدانم خودم را یا ترا در خودسرکوب کردم حس بودن با ترا در خود در ساحل از من دور رفتی، تشنهات بودمحل کرد، دیدم ناگهان دریا ترا در خود...
ای خفته در تطور چشمت صد آسمانبا گردش نگاه تو میگردد آسمان فیروزهی حباب نگاه تو را بس استاینقدرها که بسته از آن، گنبد آسمان سُکر کبود چشم تو در...
دوباره قریه و قشلاق و مردمان فقیرشکارهای« خداداد» و آهوان اسیر گرفته جای ریا را صفای ییلاقیبجای قالی ابریشمی دو تکه حصیر به اشتیاق به آغوش قله خوابیدمبروی صخره و...
همیشه حل معما همیشه درگیریبه باد دادهای خود را… به باد میمیری مرا چه کار به اسطوره و حدیث جهانمرا چه کار به افسانهی اساطیری مرا به خاک بکار و...