محمد جعفر عزیزی-حالا که مدتهاست از یادت فراموشم…
حالا که مدتهاست از یادت فراموشم…؛حالا که از شهری به شهری، خانه بر دوشم… هر روز را با یاد تو مینوشم و هر شب…یادِ شراب بوسههایت میبرد هوشم با تو...
حالا که مدتهاست از یادت فراموشم…؛حالا که از شهری به شهری، خانه بر دوشم… هر روز را با یاد تو مینوشم و هر شب…یادِ شراب بوسههایت میبرد هوشم با تو...
ذوقِ چهار فصلِ تو با چار رنگ مُردعمرم چه زود زنگ زد و لایِ زنگ مُرد با اشک و صبر، کلبهای از سنگ ساختمچشمم به صبر خیره شد و زیر...
موهای گیر مانده به چادر دروغ نیستبا درد خو گرفتن خواهر دروغ نیست یک عمر شد برای خودم غصه میخورمیک عمر شد برای برادر … دروغ نیست بیباغ و آسمان...
نوشتم اسم تو را روی موج، سرگردانکه می رود به چنین بیخودی کران به کران برای اینکه تو ماهی نه ماهیِ دریادر آتش اند تمام نهنگهای جهان تو ماه نه،...
گریههایم در اتاقی در گرفتدامنم دور اجاقی در گرفت گفته بودم بگذرم از زندگیزندگی بر روی طاقی در گرفت دستهایت تا که بر دستم رسیدبر لبانم اتفاقی در گرفت پردهها...
بدون حرف، بدون دلیل دلتنگمببين شکستهترین واژهی هر آهنگم دوباره بعد سلام و علیک مثل غروببه محض دیدن یک خنده میپرد رنگم و ترس نازک یک التهاب میافتدشبیه صاعقه در...
چون كابل قديمِ پر از پاکبازهادر تو هزار كوچه خرابات و سازها روییده از لبت گل آوازهای سرخبزمیست در گلوی تو از نینوازها مثل جزیرهای به خودت منتهیستیتنهایی رها شدهای...
کسی آرام در آغوش سرد باد میرقصدهمان که گیسوانش بوی شب میداد میرقصد ببین رسم عجیب عشق را آنقدر شیرین استکه حتی پیش پای مرگ هم فرهاد میرقصد همیشه اتفاق...
راه میافتم سوی افسانههای دور با تومثل عشاق قدیمی ساده و مغرور با تو همپیاله با دو چشمت میشوم دیوانه و مستمستتر از دانهی دیوانهی انگور با تو نقش میبندد...
هرگز ندیده کس مرا از درد سر خالیجای تو تا کی پشت این دیوار و در خالی… کوچه سکوت مطلقی در انزوا داردتا انتها از جای پای رهگذر خالی درگیر...