بازتاب اسطوره‌‌های آریایی در سروده‌های نظامی گنجه‌یی

چکیده

نظامی گنجه‌یی از بزرگ‌ترین شاعران داستان‌سرای زبان فارسی دری در سده‌ی پنجم هجری قمری‌است و آثار جاویدانه او بخش ارزش‌مندی از میراث فرهنگی و ادبی مکتوب ما را می‌سازند. بسامد بازتاب اسطوره‌ها و نمادها، آیین‌ها و باورهای اسطوره‌یی آریایی در آثار نظامی گنجه‌یی بسیار فراوان و گسترده است. در این پژوهش کوشش شده است که جلوه‌هایی از کاربرد این اسطوره‌ها و نمادها و آیین‌ها و باورهای اسطوره‌یی و چه‌گونگی بازتاب آن‌ها در سروده‌های او بازشناسایی شوند. این پژوهش نشان می‌دهد که در سروده‌های نظامی گنجه‌یی از کدام شخصیّت‌ها، شاهان و پهلوانان اسطوره‌یی – حماسی آریایی و نمادها، آیین‌ها و باورهای اسطوره‌یی آریاییان کهن نام برده شده اند و اشاره به آن‌ها چه‌گونه  کاربرد یافته اند.

واژه‌گان کلیدی: نظامی گنجه‌یی، اسطوره‌های آریایی، نمادها، آیین‌ها و باورهای اسطوره‌یی آریایی.

مقدّمه

نظامی گنجه‌یی، شاعر بزرگ سده پنجم هجری قمری، از شاعران دست یکم داستان‌سرای زبان فارسی دری است. داستان‌های منظوم او افزون بر این‌که ریشه در اسطوره‌ها و داستان‌ها و باورهای کهن آریایی دارند، از اشاره‌ها و تلمیح‌ها بر اسطوره‌ها و نمادها و آیین‌هاو باورهای اسطوره‌یی آریایی نیز سرشار اند. آماج نگارش این مقاله بازیابی و نشان‌دادن کاربرد این اسطوره‌ها و نمادهای اسطوره‌یی در سروده‌های اوست. بدین‌منظور در این نوشته کوشش شده است تا به پرسش‌های بنیادی زیر پاسخ داده شود:

1 – آیا نظامی گنجه‌یی در سروده‌های خود به اسطوره‌ها و نمادهای اسطوره‌یی اشاره‌ها و تلمیح‌هایی داشته است؟

2 –  در سروده‌های او از کدام شخصیّت‌های اسطوره‌یی نام برده شده اند؟

3- کدام نمادهای اسطوره‌یی آریایی در سروده‌های او کاربرد دارند؟

4 – بازتاب آیین‌های و باورهای کهن آریایی در سروده‌های نظامی چه‌گونه است؟

درخورد یادکرد است که در زمینه‌ی تحلیل محتوایی آثار نظامی گنجه‌یی و شناخت کلّی کاربرد اسطوره‌ها و نمادها، آیین‌ها و باورهای اسطوره‌یی در سروده‌های او، کتاب‌ها و مقاله‌های فراوانی در افغانستان و ایران و کشورهای دیگر نگاشته شده اند؛ از جمله کتاب «تحلیل آثار نظامی گنجه‌یی» اثر دکتر کامل احمدنژاد که در سال 1369 از سوی شرکت چاپ و انتشارات علمی در تهران و نیز  کتاب «بازتاب اسطوره، حماسه و تاریخ در آثار نظامی» اثر مهدی زاهدنژاد، معصومه رحمانی‌نژاد و زهرا بهمنی که از سوی نشر ارسطو در سال 1398 در مشهد و به‌همین‌گونه مقاله‌‌یی زیر عنوان «بن‌مایه‌های ملّی‌گرایی در مثنوی خسرو و شیرین نظامی» نوشته محبوبه مسلمی‌زاده که در شماره هشتم سال 1392 در فصل‌نامه «در دری»، نشریّه گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی، در ایران و مقاله دیگری با عنوان «درختان اساطیری در افسانه‌های هفت‌پیکر نظامی» نوشته مریم ایل‌بیگی در شماره چهاردهم سال 1395 فصل‌نامۀ ادبیّات عرفانی و اسطوره‌شناختی، در ایران  منتشر شده اند، امّا مقاله کنونی از نگاه ویژگی موضوع خود که بازتاب اسطوره‌های آریایی در سروده‌های نظامی است، تازه‌گی دارد.

روش پژوهش در این مقاله کتاب‌خانه‌یی است؛ به گونه‌یی که در آغاز نمونه‌های بیت‌هایی که اسطوره‌ها و نمادهای اسطوره‌یی آریایی در آن‌ها بازتاب یافته اند، از کلیّات خمسۀ نظامی گزینش و فراهم‌آوری و سپس روی هر کدام آن‌ها روشنی انداخته شده اند.

اشاره‌ها و تلمیح‌ها به اسطوره‌ها و نمادهای اسطوره‌ای در سروده‌های نظامی

دانش‌مندان از اسطوره‌ها تفسیرهای گوناگونی ارائه می‌دارند. دکتر سهیلا قسیمی ترشیزی، (قسیمی، 60 – 63) استاد دانش‌گاه آزاد تهران، در مقاله خود با عنوان «مبانی نظری تفسیر اساطیر شاهنامه»، تفسیر اسطوره‌ها را به گونه‌های تمثیلی، تاریخی، زبان‌شناختی، آیینی، روان‌شناختی و کهن‌الگویی بخش‌بندی و بررسی کرده‌است. به گفته او از میان این گونه‌ها، تفسیرهای تمثیلی و تاریخی در یونان باستان مطرح شدند. بر مبنای تفسیر تمثیلی، اسطوره «نوعی تمثیل اخلاقی یا قصّه خیال‌انگیز و شاعرانه است که تصویر شاعرانه‌ای از واقعیّت‌های عالم بیرون و جهان درونی انسان به دست می‌دهد»؛ در تفسیر تاریخی، که به اومیروس[1]، نویسنده یونانی معاصر اسکندر، نسبت داده می‌شود، واقعیّت شخصیّت‌های اسطوره‌ای را شخصیّت‌های تاریخی می‌دانند؛ در تفسیر زبان‌شناختی که از سوی ماکس مولر[2] ارائه گردیده‌است، اسطوره فراورده‌ی نارسایی زبان و ابهام و ایهام پنداشته می‌شود؛ در تفسیر آیینی، که توسّط جیمز فریزر[3]، اسطوره‌شناس انگلیسی، مطرح شده است، اسطوره تصویر دورۀ گذار انسان‌ها از مرتبۀ جادو به دین گفته شده است؛ در تفسیر روان‌شناختی، که برخاسته از دیدگاه فروید[4] است، اسطوره تصویر ممسوخ آرزوهای سرکوفتۀ ملّت‌ها دانسته می‌شود؛ و بالآخره در تفسیر کهن‌الگویی که توسّط میرچا الیاده[5] (1907 ـ 1986 میلادی) به میان آمده است، اسطوره گزارش‌گر سرگذشتی قدسی و مینوی است.

 از میان تعریف‌های گوناگونی که از اسطوره ارائه شده اند، تعریفی را که میرچا الیاده (1907 ـ 1986 میلادی)، اسطوره‌شناس رومانی‌تبار شناخته‌شده جهان، از اسطوره بر مبنای تفسیر کهن‌الگویی آن مطرح کرده است فراگیرتر می‌دانند. به گفتۀ وی: «اسطوره نقل‌کنندۀ سرگذشتی قدسی و مینوی است؛ راوی واقعه‌یی است که زمان اوّلین، زمان شگرف بدایت همه چیز، رخ داده است. به بیانی دیگر، اسطوره حکایت می‌کند که چه‌گونه از دولتِ سر و به برکت کارهای نمایان و برجستۀ موجودات مافوق طبیعی، واقعیّتی… پا به عرصۀ وجود نهاده است.» (به نقل از منبع: واحددوست، 17)

اسطوره‌ها شالوده حماسه‌های اسطوره‌یی ملّت‌ها را تشکیل می‌دهند. در این میان اسطوره‌‌ها و نمادهای اسطوره‌یی آریایی که با پیشینه باستانی زنده‌گی آریاییان گره می‌خورند، خاستگاه بسیاری از حماسه‌ها و داستان‌ها و روایت‌های بسیار کهن ایشان اند. این حماسه‌ها در واقع ته‌نشین‌های ذهنی آریاییان از یادهای پایداری‌های نیاکان‌شان در برابر رخ‌دادهای طبیعی، تلاش‌های آنان در راستای ساختن و قوام تمدّن، کشورداری و فرهنگ و نیز جنگ‌های آنان در برابر مهاجمان بیگانه (دیوان) و خودی (تورانیان) و هم‌چنین آمیزه‌ای از باورها و بینش‌های آنان از کهن‌ترین روزگاران تا آستانه دوران تاریخی درباره دستگاه آفرینش و پیدایی جهان و انسان و سایر زنده‌جان‌ها اند.  

از آن‌جایی که نظامی گنجوی به میهن و گذشته‌های تاریخی و باستانی آن دل‌بستگی فراوانی داشته است، اسطوره‌های آریایی در سروده‌های او بازتابی گسترده یافته اند و در جای‌جای داستان‌های او به این اسطوره‌ها و نمادها‌ی اسطوره‌ای و آیین‌ها و باورهایی که ریشه در بیشه‌ی اسطوره‌ها دارند، اشاره‌هایی رفته‌اند. این اسطوره‌ها و نمادهای اسطوره‌یی و باورها و آیین‌های برخاسته از اسطوره‌ها در سروده‌های نظامی  بیش‌ترینه با یادآوری از نام‌های شخصیّت‌ها و شاهان و پهلوانان اسطوره‌یی آریایی، تلمیح‌بستن بر داستان‌های کهن آریایی و یا کاربرد استعاره‌ها و استعاره‌های کنایی و یا شرح آیین‌ها و باورهایی که خاست‌گاه در اسطوره‌های آریایی دارند در رویدادهای داستانی و اندیشه و گفتار قهرمانان داستان‌های منظوم او، بازتاب داده شده‌اند. در این مقاله روی هر کدام از این موارد با آوردن نمونه‌های شعری پرداخته می‌شود.

[1]  ـ Evhemere [2]  ـ Max Muller [3]  ـ Jimz Frazier [4]  ـ Froyd [5]  ـ Mircea Eliade

یادآوری نام‌های شخصیّت‌های، شاهان و پهلوانان اسطوره‌ای آریایی

در سروده‌های نظامی گنجوی از شخصیّت‌ها، شاهان و پهلوانان اسطوره‌ای آریایی به فروانی یاد شده‌است. این یادآوری بیش‌ترینه با تلمیح‌بستن به داستان‌های کهن آریایی شکل گرفته است. کیومرث، سیامک، جمشید، فریدون ایرج، کیقباد، کیکاووس، کیخسرو، رستم، اسفندیار، فرامرز، بهمن، سیاووش، ویسه و مانند آنان، از نام‌هایی‌اند که در سروده‌های او کاربرد دارند.

در این‌جا بیت‌هایی که این نام‌ها در آن‌ها بازتاب یافته اند به عنوان نمونه برگزیده شده‌اند:

الف: شخصیّت‌ها و شاهان اسطوره‌یی- داستانی

کیومرث و سیامک: کیومرث در اسطوره‌های آریایی نخستین انسان و نخستن شاه پیش‌دادی است که شهر بلخ را ساخته است. پسرش سیامک در نبرد با دیوان کشته شده‌‎است. (صدیقیان، صص 12 – 13)

نظامی در هفت‌پیکر، از زبان موبد پیری خطاب به بهرام گور می‌گوید:

میوۀ نو تویی سیامک را/ یادگار اردشیر بابک را

تا کیومرث از سریر و کلاه/ می‌رود نسبت تو شاه به شاه (نظامی، 654)

نظامی از زبان ملک سریری به اسکندر می‌گوید:

کیومرث از خیل تو چاکری/ فریدون ز ملک تو فرمان‌بری (نظامی، 1030)

جمشید و فریدون: جمشید در اسطوره‌های آریایی ازشاهان پیش‌دادی و نخستین کسی است که آیین شاهی و جشن نوروز را بنیاد گذاشته است (صدیقیان، صص 91 – 92) و سرانجام ضحّاک تازی او را از اورنگ شاهی برانداخت (صدیقیان، ص 118) فریدون در این اسطوره‌ها از تخمه‌ی جمشید و از شاهان پیش‌دادی آریاناست که به یاری کاوه آهنگر در برابر ضحّاک ماردوش دست به قیام زد و سرانجام بساط فرمان‌روایی ضحّاک را از سرزمین آریانا برچید و خود بر تخت شاهنشاهی نشست. (صدیقیان، ص 195)

نظامی در مخزن‌الاسرار داستان فریدون با آهو را به نظم کشیده است که با این بیت‌ها آغاز می‌شود:

صبح‌دمی با دو سه اهل درون/ رفت فریدون به تماشا برون  (نظامی، ص 73)

نظامی در ستایش ابوجعفر محمّد بن ایلدگز، او را فریدون و جمشید دوم و برتر از آنان می‌داند.

فریدون دوم، جمشید ثانی/ غلط گفتم که حشو است این معانی

فریدون بود طفلی گاوپرورد/ تو بالغ‌دولتی، هم شیر هم مرد

ستد جمشید را جان مار ضحّاک/ ترا جان بخشد اژدرهای افلاک

گر ایشان داشتندی تخت با باج/ تو تاج وتخت می‌بخشی به محتاج (نظامی، 135)

نظامی گنجوی به همین‌گونه در ستایش مظفّرالدّین قزل ارسلان، او را نیز به  فریدون و جمشید مانند کرده است:

اگر خود مار ضحّاکی زند نیش/ چو در خیل فریدونی میندیش…

چو دانستم که این جمشید ثانی/ که بادش تا قیامت زنده‌گانی

اگر برگ گلی بیند در این باغ/ به نام شاه آفاقش کند داغ (نظامی، 139)

ایرج: در اسطوره‌های آریایی کوچک‌ترین پسر فریدون است که به دست دو برادرش سلم و تور کشته شده است.(صدیقیان، صص 222 – 223)

نظامی در بیان لحن بیست نهم باربد (کین ایرج) چنین سروده است:

چو کردی کین ایرج را سرآغاز/ جهان را کین ایرج نو شدی باز (نظامی، 247)

کی‌قباد، کی‌کاووس، کی‌خسرو و سیاووش: کی‌قباد نخستین شاه کیانی است و پیش از پادشاهی خود در البرزکوه بود. رستم او را از البرز با خود برد و به تخت پادشاهی نشاند. (میرعابدینی، صص 22 – 23) کی‌کاووس دومین شاه کیانی (میرعابدنی، ص 31) و سیاووش یکی از فرزندان اوست که به دست افراسیاب کشته شد و پسری از او به جا ماند به نام کی‌خسرو که پس از کی‌کاووس بر تخت شاهنشاهی آریانا نشست. (میرعابدینی، ص 36)

نظامی در داستان کشته‌شدن سرهنگان دارا به دست اسکندر چنین می‌گوید:

نسب‌نامۀ دولت کی‌قباد/ ورق بر ورق هر سویی برده باد (نظامی، 955)

و در هنگام نشاط‌کردن اسکندر با کنیزک چینی از زبان اسکندر چنین گفته است:

بیا تا نشینیم و شادی کنیم/ شبی در جهان کی‌قبادی کنیم

و در ستایش ممدوح خود گفته است:

ز کاووس و کی‌خسرو و کی‌قباد/ تویی پیشدادی بِه از پیشداد (نظامی، خمسه، 1180)

نظامی در داستان خسرو و شیرین در انجام کار خسرو از کی‌خسرو چنین یاد می‌کند:

فلک گر ممکلت پاینده دادی/ ز کیخسرو به خسرو کی فتادی (نظامی، 391)

و در ستایش شروان‌شاه اختسان فرزند منوچهر گفته است:

شروان‌شهِ آفتاب‌سایه/ کی‌خسرو کی‌قباد‌پایه (نظامی، 445)

در بخشی از داستان خسرو و شیرین، که فرهاد با شنیدن خبر دروغ مرگ شیرین خود را از کوه می‌افکند، نظامی با زبان اندرزگونه از سیاووش چنین یادآور شده است:

بسا خونا که شد بر خاک این دشت/ سیاووشی نرُست از زیر این طشت

هر آن ذرّه که آرد تندبادی/ فریدونی بوَد یا کی‌قبادی (نظامی، 283)

و در بیان سی لحن باربد، لحن بیست‌وهشتم (کین سیاووش) را چنین به نظم در آورده است:

چو زخمه راندی از کین سیاووش/ پر از خون سیاووشان شدی گوش (نظامی، 247)

ب: پهلوانان اسطوره‌یی حماسی آریایی

در سروده‌های نظامی از نام‌های پهلونان اسطوره‌یی – حماسی آریایی به فراوانی یاد شده است. از آن‌جمله در این مقاله نمونه‌های بیت‌هایی را که در آن‌ها از زال، سام، رستم، فرامرز، اسفندیار، بهمن، آرش، گیو و غیره نام برده شده است، برمی‌گزینیم:

دربیت‌هایی از گفت‌وگوی اسکندر با پیری جهان‌دیده ایرانی پس از نشستن بر تخت دارا، آمده است:

چنین گفت رستم فرامرز را/ که مشکن دل و بشکن البرز را

همین گفت با بهمن اسفندیار/ اگر نشکنی، بشکنی کارزار

شنیدم که رستم سوار دلیر/ به تنها تکاپوی کردی چو شیر…

چنان بود پرخاش رستم درست/ که لشکرکشان را فگندی نخست…

کجا رستم و زال و سیمرغ و سام/ فریدونِ فرهنگ و جمشید جام (نظامی، 966)

و از زبان بهرام در سرزنش لشکریانش می‌گوید:

این زند لاف کایرجی گهرم/ وآن به دعوی که آرشی‌هنرم

این ز گیو، آن ز رستم آرد نام/ این به کنیت هژبر و آن ضرغام (نظامی، 679)

و در ستایش اتابیگ اعظم ابوبکر بن محمّد می‌گوید:

به رستم‌رکابی روان کرده رخش/ هم اورنگ‌پیرای و هم تاج‌بخش

هر آنچ او نموده گهِ کارزار/ نه رستم نموده، نه اسفندیار (نظامی، 866)

در اسکندرنامه در نامه‌یی که دارا به اسکندر می‌فرستد، چنین به اصل و نسب خود می‌بالد:

گر اسفندیار از جهان رخت بُرد/ نسب‌نامۀ من به بهمن سپرد

وگر بهمن از پادشاهی گذشت/ جهان‌پادشاهی به من باز گشت

به جز من که دارد گهِ کارزار/ دل بهمن و زور اسفندیار

به من می‌رسد بازوی بهمنی/ که اسفندیارم به رویین‌تنی (نظامی، 939)

آیین‌های اسطوره‌یی و باستانی آریایی

الف: برپایی جشن نوروز از سوی جمشید

جم، نخستین شاه پیشدادی آریاناست که در هنگام تاج‌پوشی‌اش از اثر تابش آفتاب  بر تاج وی روشنی‌ خیره‌کننده‌ای از آن پدید آمد و از آن جهت(شید) را که به معنای روشنی است بر نام او افزودند و جمشیدش گفتند و در همان روز جشن بزرگی را به پا کردند و آن را نوروز نام نهادند. (مسلمی‌زاده، 84 – 85) نظامی گنجوی در توصیف صبح و برآمدن خورشید به این موضوع چنین اشاره کرده است:

سر از البرز بر زد جرم خورشید/ جهان را تازه کرد آیین جمشید (نظامی، 161)

ب: آیین آریایی باج برسم یا برسم‌گرفتن

آیین آریایی برسم‌گرفتن به معنای دعاخواندن و سپاس‌گزاردن برای نعمت‌های خداوند است و آن چنان بوده‌است که  شاخه‌هایی از اناربن را به درازی یک وجب می‌بریدند و می‌شستند و آن شاخه‌ها را در هنگام شستن تن، خوردن و زندخوانی و همۀ نیایش‌ها بر دست می‌گرفتند. به روایت نظامی در داستان خسرو و شیرین، این رسم را خسرو نیز بر پا می‌کرده است و شرح می‌دهد که باج برسم چنان بوده که هنگام گستردن خوان برای شاهان، موبد در حال خواندن نسک و به دست‌گرفتن برسم، خورش‌ها را چاشنی و نیک و بد را تعیین می‌کرده و آن‌گاه شاه از آن خورش می‌خورده است. (مسلمی‌زاده، 85)

نظامی صحنه پذیرایی ویژه خسرو را از مهین‌بانو چنین به تصویر می‌کشد:

چو آمد وقت خوان، دارای عالم/ ز موبد خواست رسم باج برسم

به هر خوردی که خسرو دست‌گه داشت/ حدیث باج برسم را نگه داشت

حساب باج برسم آن‌چنان است/ که او بر چاشنی‌گیری نشان است

اجازت باشد از فرمان موبد/ خورش‌ها را که این نیک است و آن بد (نظامی، 191)

ج: آیین آریایی شکرانه و وقف آتش‌خانه‌ ساختن

آیین شکرانه و وقف آتش‌خانه ساختن یکی از آیین‌های باستانی آریایی بوده (مسلمی‌زاده، 85) که نظامی گنجوی به آن در جایی که شاپور شیرین را نزد میهن‌بانو باز می‌آورَد اشاره کرده است:

بسی شُکر و بسی شُکرانه کردند/ جهانی وقف آتش‌خانه کردند (نظامی، 197)

البته در داستان خسرو وشیرین، به آیین‌‌های باستانی دیگر آریایی مانند آیین‌های خواستگاری و کابین‌بستن و به‌خاک‌سپاری و سوگواری نیز اشاره شده‌است، که بسیاری از آن‌ها با تغییراتی بیش و کم هنوز هم در سرزمین ما رواج دارند.

نمادهای اسطوره‌ای آریایی

نمادهای اسطوره‌ای آریایی فراوانی در سروده‌های نظامی بازتاب یافته‌اند که از میان آن‌ها در این مقاله سرو، فرشته، سروش، سیمرغ، اهریمن، دیو و اژدها را برگزیده بیت‌هایی را که این نمادها در آن‌ها کاربرد دارند، نمونه می‌آوریم.  

الف: سرو

آریاییان باستان، سرو را نماد گیاهی آناهیتا، ایزدبانوی آب، و اهورامزاد می‌دانستند. در آریانای کهن در جشن‌ها و سوگواری‌ها شاخه‌ای از این درخت مقدّس را به نشانه جاودانگی، نامیرایی و زندگی دراز در دست می‌گرفتند. (اصفهانی، 219)

سرو در باورهای اسطوره‌ای درختی بهشتی و مقدّس است. زردشت دو شاخه سرو را از بهشت آورده و به دست خود یکی را در کاشمر و دیگری را در فارمد کاشته است. این سرو بهشتی با گذشت زمان بزرگ و ستبر می‌شود و گشتاسپ کاخ خود را در کنار آن بنا می‌کند و از بزرگان می‌خواهد به سوی این سرو بیایند و بدین‌گونه این درخت از نخستین قبله زردشتان می‌شود. (اصفهانی، 220)

نظامی گنجوی در صفت کوهی می‌‌گوید:

کوهی از گرد او زمرّدرنگ/  بیشۀ کوه سرو و شاخ و خدنگ (نظامی، 700)

نظامی حتّی کنیزکان این مینو را سرو سهی می‌داند:

پرسهی‌سرو گشت باغ همه/ شب‌چراغان با چراغ همه (نظامی، 701)

و قهرمان داستان سرانجام زیر سروی آرام می‌یاید و رخت شادی می‌افگند تا احساس شادمانی برخاسته از جاودانگی را تجربه کند:

عاقبت رخت بست از شادی/ زیر سروی چو سرو آزادی (نظامی، 700)

ب: فرشته

فرشتگان موجوداتی روحانی و آسمانی‌اند که به پرستش خدا و اجرای دستورهای او سرگرم‌اند و در ادبیّات فارسی دری به هر کسی که دارای رفتار نیک و پسندیده باشد، مجازاً فرشته گفته می‌شود. (ده‌خدا، 2105)

نظامی با انتباه از مرگ شیرین در موعظه‌ای می‌سراید:

پی غولان در این پیغوله بگذار/ فرشته شو، قدم زین فرش بردار (نظامی، 400)

از زبان مجنون خطاب به پدرش در هنگام پدرود می‌گوید:

دیوی‌ست جهان فرشته‌صورت/ در بند هلاک تو ضرورت (نظامی، 540)

در پایان افسانه‌گویی دختر پادشاه اقلیم سوم در گنبد سبز می‌گوید:

رنگ سبزی صلاح کِشته بوَد/ سبزی آرایش فرشته بوَد (نظامی، 737)

نظامی در پایان روی‌داد ناپدیدشدن بهرام در غار می‌گوید:

دیده کو در حجاب نور افتد/ ز آسمان و فرشته دور افتد (نظامی، 829)

دارا در نامه خود به اسکندر می‌گوید:

بساز انجمن کانجم آمد فراز/ فرشته درِ آسمان کرد باز (نظامی، 938)

ج: سروش

سروش در آیین مزدایسنا یکی از فرشتگان است که در روز رستاخیز به کار حساب و میزان گماشته می‌شود و فرشته‌ای است که پیام اهورامزدا را به بند‌گان خاصّ خدا می‌رسانَد، مرادف جبرئیل در باورهای اسلامی. (ده‌خدا، 1688)

نظامی فرشتۀ الهام‌بخش شعر خود را سروش می‌نامد و می‌سراید:

نهان‌پیکر، آن هاتف سبزپوش/ که خوانَد سراینده آن را سروش (نظامی 908)

نظامی در داستان خسرو و شیرین، حالت شیرین را از جدایی خسرو چنین بیان می‌دارد:

گهی فرّخ‌سروش آسمانی/ دلش دادی که یابی کام‌رانی (نظامی، 234)

در اسکندرنامه، اسکندر در لباس فرستاده‌ای از درگاه شاه روم به درگاه نوشابه، شاه بردع راه می‌یابد و پرستندگان نوشابه به بانوی خود از آمدن اسکندر چنین خبر می‌دهند:

رسولی رسیده‌ست با رای و هوش/ پیام‌آوری چون خجسته‌سروش (نظامی، 1001)

د: سیمرغ

سیمرغ پرنده اسطوره‌ای بسیار بزرگی است و در ادبیّات کهن آریایی از پرنده‌گان مقدّس شمرده شده و دارای ویژه‌گی‌های ارزش‌مندی چون درمان‌بخشی، رازدانی و فرزانگی است. سیمرغ در اسطوره‌های آریایی پروراننده زال، پدر رستم، است و نشیمن‌گاه آن کوه البرز پنداشته شده است.

درهفت‌پیکر در افسانه دختر پادشاه اقلیم اوّل به بهرام گور از زبان کنیز پادشاهی می‌گوید:

مدّتی گشت ناپدید از ما/ سر چو سیمرغ در کشید از ما (نظامی، 693)

و هم در هفت‌پیکر در افسانه‌گویی دختر پادشاه اقلیم اوّل به بهرام گور از زبان یک شاه می‌گوید:

گفت بگذار از این سخن بگذر/ که ز سیمرغ کس نداد خبر (نظامی، 694)

در مخزن‌الاسرار، زمین را به مرغ طبیعت‌خراش تشبیه می‌کند و می‌گوید:

بگذر از این مرغ طبعیت‌خراش/ بر سر این مرغ چو سیمرغ باش (نظامی، 68)

ه: اهریمن

اهریمن یا اهرمن در باورهای آریاییان کهن به معنای نیروی بدی است (ده‌خدا، 279) و در ادبیّات فارسی دری به هر آن‌چه که در برابر نیکی قرار داشته باشد گفته می‌شود.

نظامی کشتن اژدها را به دست بهرام چنین به تصویر می‌کشد:

سر به آهن برید از اهریمن/ کشته و سربریده بِه دشمن (نظامی، 642)

در نبرد اسکندر با یک تن از سپاهیان زنگی می‌گوید:

از آن تیزتر خسرو پیل‌تن/ به تندی درآمد به آن اهرمن (نظامی، 898)

در هنگام سگالش اسکندر بر جنگ دارا، از زبان مردم به او می‌گوید:

تو دین‌پروری، خصم کین‌پرور است/ فرشته دگر، اهرمن دیگر است (نظامی، 916)

و: دیو

دیو که در میان آریاییان کهن یکی از خدایان ایشان بود، پس از آمدن مزدایسنا جایگاه گمراه‌کننده و اهریمن را به خود گرفت و در اسطوره‌های آریایی سیامک به چنگ دیوان افتاده و هوشنگ و تهمورث و جمشید بر دیوان چیره‌گی یافته‌اند. نظامی در داستان خسرو و شیرین حالت شیرین را از جدایی خسرو چنین به تصویر می‌کشد:

گهی دیو هوس می‌بُردش از راه/ که می‌بایست رفتن بر پی شاه (نظامی، 234)

ز: اژدها:

اژدها جانوری اسطوره‌ای است به شکل سوسماری بزرگ دارای دو پر که آتش از دهان می‌پراکنده و از گنج‌های زیر زمین پاس‌داری می‌کرده. (ده‌خدا، 126)

نظامی آدمی را اندرز می‌دهد و می‌گوید که اگر مانند اژدها هفت سر هم داشته باشی، سرانجام جان خود را از دست خواهی داد:

گر هفت سرت چو اژدها است/ هر هفت سرت نهند بر دست (نظامی، 459)

و با استعاره‌گرفتن اژدها برای جهان، گوش‌زد می‌کند:

دوستی ز اژدها نشاید جُست/ که‌اژدها آدمی خورَد به درست (نظامی، 621)

اسکندر در نامه‌یی به دارا می‌نویسد:

به هم‌سنگی خود مرا برمسنج/ که از اژدها بهمن آمد به رنج (نظامی، 943)

نتیجه

در این پژوهش دیده شد که نظامی گنجه‌یی با احساس میهن‌دوستانه‌ای که داشته است، افزون بر این که آثار خود را برپایه تاریخ و داستان‌های کهن و آریانا به نگارش آورده‌است، در این آثار اسطوره‌های آریایی و نمادها، آیین‌ها و باورهای اسطوره‌ای آریاییان کهن را به فراوانی و گستردگی بازتاب داده‌است.

 این پژوهش به شاعران نوگام انگیزه می‌دهد که با مطالعۀ ژرف آثار نظامی گنجه‌یی از یک‌سو به این گنجینۀ ارزش‌مند ادبی و زبانی خود بیش‌تر آشنا شوند و از سویی دیگر در آفرینش‌های ادبی خود کاربرد این اسطوره‌های ملّی را از یاد نبرند. خواندن این پژوهش، دانش‌پژوهان و پژوهش‌گران جوان را وا می‌دارد تا به آثار نظامی گنجه‌یی بیش‌از پیش رو بیاورند و به بازشناخت و واکاوی گوشه‌های کم‌ترشناخته‌شده این آثار بپردازند.

 

منابع

1 – اصفهانی، دکتر زهرا نصر و ایل‌بیگی، مریم، (1395)، درختان اساطیری در افسانه‌های هفت‌پیکر نظامی، فصل‌نامه ادبیّات عرفانی و اسطوره‌شناسی، سال دوازدهم، شمارۀ 44، پاییز 1385، تهران، صص 215 – 238.

2 – دهخدا، علی‌اکبر، (1385)، فرهنگ متوسّط دهخدا، به کوشش دکتر غلام‌رضا ستوده، دکتر ایرج مهرکی، و اکرم سلطانی، ج 1 و 2، چاپ یکم، تهران: انتشارات دانش‌گاه تهران.

3 – صدیقیان، دکتر مهین‌دخت، (1386)، فرهنگ اساطیری حماسی ایران به روایت منابع بعد از اسلام، جلد یکم، چاپ دوم، تهران: پژوهش‌گاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

4 – قسیمی ترشیزی، دکتر سهیلا، (1391)، مبانی نظری تفسیر اساطیر شاه‌نامه، بزرگ‌داشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، شمارۀ 1، صص 60 – 61.

5 – مسلمی‌زاده، محبوبه، (1392)، ﺑﻦﻣﺎیه‌های ملّی‌گرایی در مثنوی خسرو و شیرین نظامی گنجه‌یی، فصل‌نامۀ علمی – تخصصی دُرّ دری (ادبیّات غنایی، عرفانی)، سال سوم، شمارۀ هشتم، پاییز 1392، نجف‌آباد: گروه زبان و ادبیّا فارسی دانش‌گاه آزاد اسلامی واحد نجف‌آباد، صص 91 – 77)

6 – میرعابدینی سیّدابوطالب، (1388)، فرهنگ اساطیری حماسی ایران به روایت منابع بعد از اسلام، جلد دوم، چاپ دوم، تهران: پژوهش‌گاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

7 – نظامی، حکیم نظامی گنجه‌یی، (1366)، کلیّات خمسۀ حکیم نظامی گنجه‌یی، چاپ چهارم، تهران: مؤسّسۀ انتشارات امیر کبیر.

8- واحددوست، دکتر مهوش، (1387)، نهادینه‌های اساطیری در شاه‌نامۀ فردوسی، چاپ دوم، تهران: انتشارات سروش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *