
نگاهی به مجموعۀ شهری که بریده گیسوانت را
- مقالات ادبی, نقد ادبی
- 1403/10/23
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
نو گرایی ادبی از شاخصههایی است که شاعران سده اخیر تلاش کردند به شیوههای گوناگونی آن را در اثر خود نمایان کنند. علاقهمندان به شعر نیز گرایش خاصی به نگاه نو، بیان نو، تصویر نو و … دارند که تحقق آن در آفرینشهای ادبی مطالعه و ممارست زیادی میطلبد. گرچه همه میدانیم همیشه نسبتی دیالکتیکی میان امر نو و امر موجود میباشد. چون هر اثر به ظاهر نوی ارتباط با متون قبلی دارد با این حال وظیفه شاعر و نویسنده است که تلاش کند ادبیات را با تکنیک و مضامین جدید پیوسته نو بسازد و از تکرار کارهای کلیشهای و مستعمل تا حد امکان دوری نماید. تمنا مهرزاد شاعری است که گرایش به نو گویی و نو جویی در کارهایش دیده میشود و این مولفه تشحصی به کلامش بخشیده است.
«شهری که بریده گیسوانت را» اولین مجموعه شعری تمنا مهرزاد است که شامل 34 غزل و 11 چهارپاره میباشد.
طرح جلد این کتاب با تصویر تابلوی مشهور پابلو پیکاسو به نام «زنی روبروی آیینه» مزین شده دراین تصویر زنی را می بینیم که با فنا پذیری خود در آیینه روبرو شدهاست. با توجه به اینکه درون مایه برجسته اشعار این کتاب زن و دغدغههای زنانه آمیخته با حس پوچی میباشد این طرح جلد پیوند معنایی آشکاری با اشعار کتاب دارد همچنین با دقت و خوش سلیقگی انتخاب شده است.
اشعار این مجموعه مبین آن است که زنی اهل مطالعه و آگاه آن را خلق کرده است. زنی که به پیروی از سنت بنیاد نهاده شده توسط فروغ فرخزاد هویت جنسیتی زن را در شعر بازتاب داده و تلاش کرده پرسشگرانه به آنچه ماحولش میگذرد نگاه کند و در برابر نابرابریهای حاکم بر دنیای زنان اعتراض کند. بعد زنانگی شعر او محدود به کاربرد واژههایی با بار جنسیتی نمیشود بلکه به صورت حل شده در تمام عناصر شعریاش مثل لحن، عاطفه، تخیل و… شاخصۀ زنانگی نمود یافته است. مهرزاد معتقد به آزادی واژه و مفهوم در شعر است چنانکه به یک سری واژهها و مفاهیم که در فرهنگ ما غیر ادبی، رکیک و تابو محسوب میشوند و کمتر درموردشان صحبت میشود جواز ورود به شعر داده است. همچنین به برخی از المانهای مربوط به باورها و فرهنگ مرسوم با رویکرد انتقادی نگاه میکند و گونهای عصیان متعادل در شعرش نمود یافته است. گاه دست به نقد وضعیت زنان و مناسبات جامعه مرد سالار و سنتی می زند و شدیدا علیه وضعیت اعتراض دارد. مانور دادن روی مسایل زنان در برخی کارهایش به حدی پررنگ است که احساس میشود دارد به شعرش آسیب میزند و آن را تک بعدی میسازد. اما خوشبختانه در چند شعر که گویا از کارهای تازهترش است محتوای شعرش متحول شده است و ما شاهد ظهور مسایل دیگری نیز در اشعارش هستیم.
لحن راوی در اغلب اشعار این کتاب تند می باشد و کلماتی مثل سگ، خر، استفراغ، عق زدن، حرامزاده، درد ماهانه و … در شعرش کاربرد فراوانی دارند به نحوی که گاهی برای خواننده این نگاه زمخت زننده به نظر میرسد و شعرش را خشن جلوه میدهد. وفور کاربرد کلمات عق زدن و استفراغ مخاطب را به یاد انتوان روکانتن شخصیت اصلی کتاب تهوع از ژان پل سارتر میاندازد. انتوان فرد تنهایی است و متوجه میشود اشیای ماحول و موقعیتهای خاص بر درک او از خود و آزادی فکری و معنویش اثر میگذارد و حس تهوع نسبت به همه امور پیدا میکند. درواقع درگیری او با معنای زندگی و نیروهای «وجود» او را دچار تهوع میسازد. راوی اشعار این مجموعه نیز دچار پوچی و دلزدگی از پدیدههاست بر همۀ امور با انزجار نگاه میکند و دچار نوعی نارضایتی و حس بیهودگی است:
عق میزند و دوباره میریزد شعر، از گوشه تکههای زخمی سرش
هی در لجن غزل فرو می رود و گنداب ردیف و قافیه تا کمرش
عق می زند و تهوعی تکراری، هر صبح به ریش بودنش میخندد
هر صبح کمی کلافگی در چایش، میریزد و گیج می رود دور و برش
(ص9)
فضای کلی شعر مهرزاد از لحاظ زبانی و تکنیکی تازگیهای خاص خودش را دارد. شعر او از نظر بوطیقایی از شعر کلاسیک فاصله گرفته و برخی از شاخصهای غزل پست مدرن در برخی کارهایش به چشم می خورد. در تعدادی از اشعار این مجموعه جنس کار یک بار مصرف و فست فودی نیست که با یک خوانش شتاب زده بتوان آن را درک کرد بلکه به اصطلاح بارت جزء متون نوشتنی به حساب می آید و دارای لایههای معنایی است که مشارکت خوانشگر خلاق را مطالبه می کند تا با خوانش موشکافانه آن تفسیر و تحلیلی متفاوت ارائه کند.
شعرهای تمنا اکثرا درونمایه اجتماعی دارد و بعد غنایی و تغزلی کارهای او نسبت به بعد اجتماعی آن نحیفتر است؛ این نکته را من از محاسن شعر او می پندارم چون متأسفانه شعر جوان ما در اکثر موارد به توصیف احساسات، عواطف و شرح ارتباطات “من ” و “تو” یی محدود شده است و شدیدا سانتیمانتالیسم زده است. از جانبی دیگر تولید اینهمه شعر عاشفانه در فضایی که ما زندگی میکنیم شگفت انگیز و حیرت آور است. بیانگر آن میباشد که شاعر احساس تعهدی در قبال وضعیت جامعه نمیکند.
نارساییهای زبانی و تصویرهای انتزاعی از شاخصهایی است که به برخی از کارهای این مجموعه آسیب زده است و معنا را دچار آشفتگی کرده است مثل: آبرویش بشکند یا عطر و بویش بشکند که تصویر واضحی را به ذهن تداعی نمیکند چنین تصاویری با فضای ملموس و عاطفی غزل چندان سازگار نیست.
به جاست هنرمند هنر را به زندگی روزمره نزدیک کند و هر چقدر این نزدیکی بیشتر و عمیقتر باشد زودتر میتواند مخاطب پیدا کند و بعد کاربردی اثر هنری پر رنگ تر میشود. مسلماً این کار توسط اهل هنر اتفاق میافتد. پیش از دوره معاصر یک سری واژگان جزء واژگان مرسوم و رایج غزل محسوب می شدند مثل ساقی پیمانه، ساغر، باده، شمع، گل، پروانه و برعکس آن برخی واژهها مناسب با فضای غزل پنداشته نمیشدند. اما در غزل امروز شعرا به همه واژهها روادید ورود به شعر می دهند. خصوصا در شعر بانوان این دایره واژگانی وسیعتر است و تلاش دارند اثری که خلق میکنند بازتاب دهنده جهان و زندگی روزمرهشان باشد . شعر مهرزاد مثل شعر اغلب بانوان روایت گر دنیای زنانه در چهار دیواری خانه میباشد این مووتیف آنقدر در آثار شعری و داستانی زنان تکرار شده است که شاید بتوان از نوع ادبی به نام خانه نویسی یا آپارتمان نویسی یاد کرد:
گم شدی کنج آشپزخانه در دل طعمهای بدبختی
مثل هر شب دوباره هم زدهای غزلی را به جای بدبختی
با ولع میخورد تمام تو را، زندگی شوهرت که میخندد
دخترانت گرسنه میخوابند مثل تو زیر پای بدبختی
(ص49)
متأسفانه در این کتاب هم مثل اغلب کتابهای چاپ شده در این سرزمین برخی مشکلات ویرایشی به چشم می خورد همچنین دو شعر تکرار آمده است؛ چنانکه غزل 33 تکرار غزل 35 است و چهار پاره 46 تکرار چهار پاره 39 است.
در آخر فردایی آفتابی برای شعر تمنا مهرزاد آرزومندم.
منابع
مهرزاد، تمنا. (1399) شهری که بریده گیسوانت را، هرات: انجمن ادبی و قدس.