
بازتاب واژههای فنّی در سرودههای صالحمحمّد خلیق
- پژوهش ادبی, مقالات ادبی
- 1403/11/16
در این پژوهش واژههای فنّی در سرودههای صالحمحمّد خلیق به صورت تحلیلی- توصیفی با آوردن نمونههای شعری وی بررسی شده است. واژههای فنّی و فنّاوری زبان پارسی دری معاصر را استاد خلیق، شاعر معاصر بلخ-افغانستان، با مضمونآفرینی و شگرد شاعرانه به کاربرده و از آن برای تصویرسازی سرودههای خود سود جُسته است. بیگمان بهکارگیری واژههای فنّی، فرهنگ واژهگان زبان را گسترش داده و از طرف دیگر شاعر با بهکارگیری آن، مضمونهای بکر و زیبا را آفریده و بیشتر با آرایههای ادبی سروکار دارد. فنّاوری و فرهنگ نامهای همراه آن میتواند به عنوان عامل تحوّلزای جامعه تلقّی شود که در شعر سرایشگر نیز تجلّی پیدا کرده است. فرضیۀ پژوهش نیز بر این اساس شکل گرفته است که واژههای فنّی و فنّاوری بر زبان گویشوران راه پیدا کرده و در شعر سرایشگر معاصر نیز بازتاب یافته اند. در این مقاله چنین دریافت گردیده که در حال حاضر زبان پارسی دری در افغانستان در حوزههای دانش فنّی و فنّاوری بیشتر متأثّر از زبانهای بیگانه بوده و گاهی به واژهگانی برساخته تغییر معنا داده است که سراینده از آن تصویرهای زیبا و کشفهای تازهیی ساخته است
In this research, technical terms in the poetry of Saleh Mohammad Khaleeq have been examined through an analytical-descriptive approach, using examples from his poetry. Khaleeq, a contemporary poet from Balkh, Afghanistan, has utilized the technical and technological vocabulary of the contemporary Persian Dari language with creative themes and poetic techniques, employing them to create imagery in his poetry. Undoubtedly, the use of technical terms has expanded the linguistic vocabulary, while at the same time, the poet has crafted unique and beautiful themes, often engaging with literary devices. Technology and the culture associated with it can be seen as a transformative force in society, which has also manifested in the poet’s works. The research hypothesis is based on the idea that technical and technological terms have entered the language of speakers and have been reflected in the poetry of contemporary poets. This article concludes that at present, the Persian Dari language in Afghanistan, in the fields of technical knowledge and technology, is largely influenced by foreign languages, and at times, constructed words have undergone semantic changes, allowing the poet to create beautiful imagery and fresh discoveries.
مقدّمه
زبان پارسی دری یک گنج بزرگ و غنی از واژهها و واژههای مرکب است که هرروز بر وسعت دایرۀ واژهگان آن افزوده میشود. بسیاری از واژهگانی که در متنهای کهن پارسی دری دیده نشده اند، با پیشرفتهای فنّاوری علمی و اجتماعی از طریق ترکیبسازیها و معادلسازیهای نوین در زبان اهل ادب و سرایندهگان نیز بازتاب یافته اند. شاعران معاصر با کاربرد واژههای فنّی در شعر سرودههای خود را عام فهم ساخته اند. هرچند واژههای فنّی تا پیش از ورود فرهنگ و تمدّن غرب و تأثیر نویسندهگان آنها به سرزمین ما، مانند بسیاری از مسایل دیگر چندان مورد توجّه نبوده و بسیاری از سرایندهگان و نویسندهگان آنها را به دلیل این که در میان مردم عادی جریان دارند، یا از زبان بیگانه اند، حقیر و پست میشمردند و از پرداختن به آنها دوری میکردند؛ امّا با رواج شعر مدرن و تغییر زبان و سبک نوشتار و ورود درونمایههای جدید به عرصۀ شعر و ادب، پذیرای آنها شدند. این مسایل در کنار یکدیگر باعث توجّه پژوهشگران و نویسندهگان به فرهنگ و اصطلاحات واژههای فنی گردیدند. ازاینرو «یکی از راههای گسترش و توسعۀ زبان فارسی، ساختن لغات تازه و وضع اصطلاحات علمی و فنّی جدید است که تحت تأثیر اندیشهها و اختراعات نو صورت میگیرد» (فرشیدورد، 1380، ص. 515). «واژههای فنّی و فنّاوری و غلبۀ آن بر زندهگی انسان در دهههای اخیر در بسیاری از محاوارت روزمرۀ ما دخیل اند» (شعبان¬زاده، 1392، ص. 124) و نمیتوان از آنها چشم پوشید..
همچنین مهمترین دغدغۀ پارسیزبانان در دورههای گوناگون، ساختن واژههای پارسی دری، ترکیب واژهگان و کاربرد واژههای نو و غنیسازی زبان و تصویرسازی از آنها میباشد و از اینکه زبان تجلّیگاه فرهنگ و ادب است که توسّط گویشوران بهکار میرود، نویسندهگان و سرایشگران آن را بهصورت نوشتار در میآورند. سرایندهگان معاصر از واژههای فنّی و فنّاوری بیشتر در سرودهها و نوشتههای خود سود میجویند و تصاویر زیبایی را میسازند؛ هرچند واژههای فنّی بیشتر از زبان-های بیگانه تازه وارد زبان ما شده اند. «با دورریختن لغتهای بیگانه از زبان فارسی، تنها زبان خود را ویران و ناتوان میسازیم؛ زیرا بسیاری از این واژهها به زبان ما غنا بخشیده اند.» (فرشیدورد، 1380، ص. 52). از اینکه اینگونه واژهها روزمره در گفتار مردم کاربرد زیادی دارند، شاعران که بازتابگر زبان و فرهنگ مردم اند، نیز در سرودههای خویش آنها را به کار میبرند. رویهمرفته یکی از این سرایندهگان معاصر با چنین ویژهگیها استاد صالحمحمّد خلیق میباشد. او نیز در سرودههای خود از واژههای فنّی و فنّاوری استفاده کرده و مضمونهای نو، کشفهای تازه، تصویرسازیهای زیبا و بکری آفریده است و در واقع زبان گویندهگان را در قالب نوشتار درآورده است. خلیق با اصطلاحات و واژههای فنّی روزگار کاملاً آشنا بوده و آنها را در سرودههای خود بازتاب داده است. نگارنده در این مقاله واژههای فنّی و فنّاوری را که نقش ارزندهیی در توسعۀ دایرۀ واژهگان زبان پارسی دری و زیباییشناسی شعر معاصر دارند، در شعر صالحمحمّد خلیق به بررسی گرفته است. «در سدههای اخیر که در اثر پیشرفتهای روزافزون مغربزمین اختراعات و تولید آنان سرعت سرسامآوری به خود گرفته است، جامعۀ فارسی زبان که این افزارها را وارد میکند، از ساختن نامها و معادلسازی نامهای بیرونی تاحدّ زیادی عاجز مانده است» (حکیمی، 1399، ص. 85) و این یکی از دلایل راهیافتن این واژهها در زبان معاصر فارسی دری است. از آنجا که آرایههای ادبی با ایجاد ترکیبات تازه و مجاز عرفی در زبان نقش مهمّی را ایفا میکنند، دراین مقاله مورد توجّه قرار گرفته اند.
بیان مسأله
پژوهشهای علمی و تحقیقی باید به گونهیی نظاممند صورت بگیرند تا علاوه بر بررسی زبانشناختی، اصطلاحات و واژههای فنّی زبان نیز ثبت و ضبط شوند؛ زیرا خاستگاه تغییر و دگرگونی هر زبان و سبک آن به گویندهگان و سرایندهگان آن تعلق دارد. از اینکه واژهگان زبان بیشتر از دستگاههای دیگر آن زایا بوده تغییر بیشتر را میپذیرد و پیوستهگی عناصر فرهنگی جامعه با واژهگان زبان است؛ باید پژوهش بیشتری در این مورد در هر دورهیی صورت یگیرد. از سویی دیگر از اینکه کاربرد واژههای فنّی، مانند فیسبوک، تلفن، کمپیوتر، رادیو و دیگر ابزارهای فنّاوری در سرودههای شاعران معاصر در دهههای پسین باعث بازیهای زبانی، شگردهای شعری و تصویرسازیهای بکر گردیده است؛ پژوهش در این باره، یک امر مهم شمرده میشود تا حوزههای دیگر همزبانان نیز از مضمونآفرینیها و شگردهای شعر شاعران معاصر افغانستان، بهویژه از مفهوم شعر آنها آگاه شوند. البته در مورد واژههای فنّی و فنّاوری در شعر، پژوهشهایی صورت گرفته اند؛ امّا پژوهشگری را سراغ ندارم که واژههای فنّی و فنّاوری را در سرودههای صالحمحمّد خلیق، مورد بحث و بررسی قرار داده باشد..
هدف و اهمیّت پژوهش
پارسیزبانان برای مفاهیم و فنّاوری نو نیاز به واژههای نو دارند. امروزه باوجود پیشرفتهای فنّاوری، شماری از نامهای آن وارد زبان شده اند که تعدادی از این نامها از زبان بیگانه در قلمرو زبان پارسی دری در افغانستان کاربرد دارند که در ایران امروزی بیشتر معادلسازی گردیده اند. شاعران معاصر افغانستان جلوهگاه زبان مردم خود استند و از این واژهها در شعر استفاده کرده اند. هدف این پژوهش، بررسی، تحلیل و توصیف واژههای فنّییی است که درک آنها برای برخی از پارسیزبانان امروزی دشوارتر به نظر میرسد. بررسی این واژهها که در شعر خلیق بازتاب یافته اند، نیاز مهمّی شمرده میشود، بناءً این پژوهش به نیازمندی به اهمیّت آن اشاره دارد و نیز افزایش چنین معلوماتی برای اهل مطالعۀ زبان و ادب نیز خیلی مهم تلقّی میشود. در این پژوهش، به این پرسشها شده پاسخ داده شده است که خلیق بیشتر با کدام واژههای فنّی سرودههایش را زیبا ساخته است و این واژهها چه نقشی را در شعر وی ایفا میکنند.
الف) نگاهی به زندهگی صالحمحمّد خلیق
صالحمحمّد خلیق فرزند محمّدعیسی، سراینده، نویسنده، پژوهشگر، مترجم و روزنامهنویس افغانستان، در سال ۱۳۳۴ کوچی خورشیدی در شهر مزار شریف، زاده شد. وی پس از سپری کردن دورۀ دانشآموزی، آموزشهای فنّی را در رشتۀ زمینشناسی در دانشسرای تکنیکی نفت و گاز بلخ و آموزشهای عالی را تا درجۀ کارشناسی در رشتۀ زبان و ادبیّات پارسی دری دانشگاه بلخ و دورۀ کارشناسی ارشد را در رشتۀ زبان و ادبیّات پارسی دری در دانشگاه پیام نور ایران به پایان بُرد. وی به سمّتهای کارمند کارخانۀ کود شیمیایی بلخ، رئیس انجمن نویسندهگان بلخ، کارگزار امور فرهنگی استانهای شمال کشور، مدیر مسؤول مجلّۀ «امّالبلاد»؛ روزنامۀ «بیدار» و مجلّۀ «کیان» کار کرده است. خلیق از بنیانگذاران انجمن نویسندهگان بلخ و عضو کانون فرهنگی حکیم ناصرخسرو بلخی، کانون فرهنگی مولانا جلالالدّین محمّد بلخی و چند کانون دیگر و عضو گروه دبیران چندین نشریّه بوده است (خلیق، 1398، ص. 80). خلیق شعر میسراید، «شعرهایش از جوشش و طراوت ویژهیی برخوردار اند» (انوشه، 1381، ص. 370). در زمینههای فرهنگ، ادبیّات و زبان مینویسد. نوشتهها و سرودههای خلیق در نشریّههای داخلی و خارجی به چاپ رسیده و همچنین از نام، احوال و اثرهای وی در بیشتر از سد کتاب در داخل و خارج کشور یاد شده است. خلیق در چند دهۀ پسین تا امروز در بلخ فعالیّتهای بیشماری در بخشهای ادبی و فرهنگی انجام داده است و نیز هر هفته در انجمن ادبی نویسندهگان بلخ و کتابخانه عمومی فردوسی شهر مزار شریف به نقد شعر شاعران جوان میپردازد و یک فرد فعّال در حوزۀ ادبی به شمار میرود. تا اکنون در پانزده همایش جهانی در داخل و خارج کشور شرکت کرده و در یازده کشور سفر داشته و فعالیّتهای فرهنگی و ادبی را انجام داده است. از وی بیستوچهار دفتر شعری و بیش از دهها اثر منثور و پژوهشی به نشر رسیده اند. اکنون نیز در شهر مزار شریف به فعالیّتهای فرهنگی و ادبی ادامه میدهد و یک کتابخانه به نام «کتابخانۀ سامانیان» در خانۀ خود دارد و حق استادی را بالای بسیاری از شاعران جوان حوزۀ بلخ دارد.
ب) بازتاب واژههای فنّی در سرودههای خلیق
فنّاوری عبارت از جنسهایی اند که در سدههای پسین اختراع گردیده و در خدمت مردم قرار گرفته اند. میدانیم که امروزه علوم و فنون با شتابی روزافزون همۀ جنبههای زنده¬گی بشر را فرا گرفته اند. بهویژه در دهههای پسین بسیاری از گفتوگوهای روزمرۀ ما نیز همراه با فنّاوری گره خورده اند، طوریکه گویا زبانی با واژهگان و تعبیرهای نو میان مردم جا گرفته باشد. «اگرچه این زبان برای نسل گذشته ناآشنا و غریب مینماید؛ ولی امروزه در رسانههای جمعی و سینما، بهخصوص فیلمهای عامهپسند فراگیر شده و با آن تکلّم میشود. شاعران از اینجهت که زبان مردم زمانۀ خویش اند و زبان ابزار آنها برای بیان هنری محسوب میگردد، میتوانند نقش مؤثّری در این سمتگیری داشته به آن مشروعیّت بخشند» (شعبانزاده، 1392، ص. 124). از اینرو واژههای فنّی کم کم توانست در سرودههای شاعران تجلّی پیدا کنند. از اینکه «هیچ زبانی در آغاز، وسعت و برد و شعاع عمل وسیعی ندارد و منحصر به ناحیهیی محدود است، ولی تحت تأثیر عوامل زبانی و غیر زبانی و بر اثر تقویّت حیات ملّی و فرهنگی با پیشرفتهای علوم و فنون و ادبیّات توسعه پیدا میکند» (فرشیدورد، 1380، ص. 62)؛ بناءً زندهگی امروز با نیازمندیهایی که به فناوری دارد، استفاده از چنین واژهها را در گفتوگوها و تعاملات روزمرۀ گویشوران خود لازمی ساخته است. استاد خلیق نیز در سرودههای خود از واژههای فنّی و فنّاوری روز استفاده کرده است و اشعارش در کنار شعر شاعران معاصر دیگر از این واژههای روز بیبهره نمانده اند؛ زیرا هر آن چیزی که در دنیای کنونی رخ میدهد و یا هر فنّاورییی که اختراع میشود، سوژهیی است برای سرایندهگان تا از آن سود بجویند. این دگرگونی پس از سد سال پسین در شعر، با حضوری پررنگ قابل ملاحظه است؛ مثلاً امروز با صدای خروس از خواب بیدارشدن، جای خود را به بیدارشدن با صدای زنگ ساعت یا هشدار گوشی همراه بخشیده است. از اینرو تصویرسازیهای نو با واژههای نو و فنّاوری روزگار رنگ و رویی تازه به شعر خلیق بخشیده اند که به بررسی هر کدام آنها به ترتیب الفبا پرداخته میشود.

1- تراکتور
تراکتور یک نوع ماشین فنّاوری است که دهقانان و کشاورزان برای سهولتهای کارشان از آن استفاده میکنند. تراکتور واژۀ فرانسوی و نوعی اتومبیل با چرخهای بزرگ و ضخیم و قدرت کشش فراوان است که در راهسازی و کشاورزی و جز آنها به کار میرود. شاعر معاصر باید با مردم و فرهنگ مردم نزدیک باشد و خود را از طبقات مردم دور نسازد؛ بدینترتیب خلیق در این مثنوی بلند به شکل لغز، زیبایی و قدرت تراکتور را بیان کرده است:
میدود در پهنۀ هامون هـیولایـی
آهنینچنگ، آهنینتن، رابـرینپایـی
بانگ بر میآورَد مانـند غـرّانببر
در هوا میبندد از انفاس گرمش ابر
بعد چندی، هر طرف کو راه میپوید
از قدمجای شگفتش سـبزه میرویـد
گـرد مسّـــین تپهیی از خرمن گـندم
گاهگاهی رقص رقصان میفشارد سُـم
گرچه این موجود وحشی مست و بیباک است
آهنینگاوی تنومند است و چالاک است
میکـَشد افــسار او را دست انـسانی
زورمند و پرتوان بازوی دهقانی
(خلیق، 1372، ص. 1)
لغز آن است که به جای ذکر اسم چیزی، اوصاف آن را بیان کنند و خواننده در ضمن آن اوصاف، پی به مورد وصف ببرد. لغز ممکن است یک بیت باشد یا یک شعر کامل باشد (شمیسا، 1386، ص. 177). ملاحظه میشود که استاد خلیق در ابیات بالا اوصاف تراکتور را بیان کرده و از آرایۀ لغز سود جسته است.
2 – تفنگ
تفنگ «جنگافزار دستی آتشی است که با آن بهسوی دشمن یا شکار، گلوله پرتاب میکنند» (انوری، 1382، ص. 1819). تفنگ یکی از سلاحهای جنگی سده حاضر است که در جنگها از آن استفاده میشود. از اینکه ادبیّات معاصر افغانستان، در نیم سدۀ پسین، بیشتر ادبیّاتی سیاسی است. عمدهترین مضمونهای آن را، جنگ، اشغال، مهاجرت، اندوه غربت و… میسازند. از اینرو شعر این دوره مؤلّفههای بسیاری دارد که پربسامدترین مؤلّفههای آن را جنگ و مبارزه تشکیل میدهد. بناءً تفنگ، توپ و طیّاره که از ابزارهای جنگی به شمار میآیند، در سرودههای استاد خلیق انعکاس یافتهاند.
ملّت ما بهر استقلال خویـش
گشته بود آمادۀ پیکار و جنگ
یک طرف: آهنگ و ایمان قـوی
یک طرف: طیّاره و توپ و تفنگ
(خلیق، 1399/ ب، ص. 108)
نیابید بر دوش مردی تفـنگی
فقط آدمک است و دوش تفنگ است
(خلیق، 1382، ص. 73)
تفنگهای آدمدار تعبیری است از دکتر عبدالسّمیع حامد (خلیق، 1382، ص. 73). تفنگبهدوش ویژهگی آن که تفنگ را به شانه حمل میکند. (انوری، 1382، ص. 1820)
بکن یاد از نیاکانت!/ همان طوری که از خاکت براندی «انگریزان» را / دگر باری به جنبش آی!/ تفنگ خویش را بر شانهات آویز/ بکن شمشیر خود را تیز… (خلیق، 1399/ ب، ص. 77)
دیده میشود که شاعر معاصر از واژههای فنّی و ابزارهای جنگی و فنّاوری برای بیداری مردم بهخاطر رهایی وطن از اشغال استفاده کرده است. از یک طرف نزدیکی شاعر با مردم و حسّ میهندوستی و از طرفی دیگر بازتاب واژههای فنّی در سبک و ساختار شعر و زبان شعری وی قابل ملاحظه است.
زبان رایج این سرزمین زبان تفنگ است
کجاست آن که شود ترجمان حافظ و جامی؟
(خلیق، 1399/ پ، ص. 45)
3 – تلفن همراه/ مبایل یا گوشی
تلفن همراه یا گوشی دستگاهی است که می¬توان با آن از راه دور با هم صحبت کنند. تلفن یک دستگاه مخابراتی است که برای انتقال صدا و تصویر به کار میرود. با استفاده از تلفن همراه از سایر فرکانسهای اینترنت نیز استفاده میشود. فنّاوری و فرهنگ نامهای همراه آن باعث گسترش واژهگان یک زبان و دگرگونی در جامعه میشود. ورود سیلی از واژهگان جدید فنّی و فنّاوری سرایشگر را وا میدارد که ترکیبات نو بسازد و یا با واژههای بیگانه بازیهای زبانی، مضمونآفرینیها و تصویرسازیهای بکر و جدید در سرایش خود داشته باشد.
زنگ تلفن همراهم/ سنگیست که زده میشود بر آبگینۀ قلبم/ انگار شرنگ شرنگ زنجیریست که در فصل سرخ فاجعه/ با خطّ تلفن دفترم در «پُل چرخی» بسته میشد/ و در «پُلیگون» شکسته/ حتّی اگر زنگ تلفن همراهم آهنگیست/ تلفن همراهم نارنجکیست/ که در دستان مرتعشم منفجر میشود (خلیق، 1391، ص. 21).
پیام صبحگاهـم را نخـواندی
مرا از پشت خط یـعنی که راندی
دلم میخواست پهلویت نشـینم
سـپاس از اینکه در جایم نشاندی
.(خلیق، 1395/ الف، ص. 12)
پشت خط؛ منظور همان پشت خطّ تلفن یا مبایل است که در شمار فنّاوری میآید. تناسب و ایهام میان واژههای «پیام» و «خط» زیبایی شعر را بیشتر ساخته است.
و یا از پشت خطّ تیلفون با پارسی قند
کُنَد کام مـرا شیرین، بریزد دوستت دارم
.(خلیق، 1393/ ب، ص. 87)
بـه گـوشات چون رسد دیگر سلامم؟
دهم آگــاهـیات چـون از پیامم؟
کــه چندی میشود در گوشی تو
به فهـرست سیاه افتاده نامم
.(خلیق، 1395/ الف، ص. 84)
فنّاوری در سرزمینی که ابداع و اختراع میشود، از سوی صاحبان آن نامگذاری میشود، ولی وقتی دانش فنّاوری با نام خود وارد سرزمینی دیگر گردد و به اصطلاح وارداتی باشد، در آن صورت مردم آن سرزمین با اصطلاحات علمی بیگانه بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرند و یا برای حفظ زبان خود با واژهگان وارداتی دو گونه برخورد میکنند: یکی، برابریابی یا ترجمه؛ دوم، ساخت ترکیبات نو یا استعارهها و کنایات جدید مرتبط با دانش. «فهرست سیاه» نیز ترجمهشده از واژۀ فنّی انگلیسی (Blacklist) است. «گوشی» نیز معادلسازی تلفن همراه است که از ساخت ترکیبات نو در زبان پارسی میباشد و صالحمحمّد خلیق نیز بار بار از آن استفاده کرده است:
هنوز آخر نگردیده گپم، مگذار گوشی را
فــقط بیدارخوابِ دیشبم، خمیازهیی دارم
(خلیق، 1391، ص. 79)
رخت را روی صفحه میگشایم
و تـا آخـر بزرگش مینمایم
سپس بـا وسـعـت روح و روانم
بـــه عمــق چشــم¬هــایت مــــیدرآیــم
(خلیق، 1395/ الف، ص. 11)
4 – شارژ
شارژر ابزار برقی را مملو از برق و آمادۀ کار میسازد. از اینکه زبان شعر امروزی تصویری و غالباً بصری است و احساسات را بهصورت تجسّمی ارائه میدهد، همّتش بر این است که پیوسته توجّه خواننده را جلب نماید. در این شعر دیده میشود که بهکارگیری از آرایۀ تشبیه و استفاده از تصویرسازی با واژۀ فنّی به ساختار و زیبایی شعر اهمیّت و نقش ارزندهیی بخشیده است:
تو خورشیدی و من مانند ماهت
همیشه جـای من در دیدگاهـت
نخواهد شد چراغ عمر من گل
که دارد «شارژ» از برق نگاهت
(خلیق، 1395، ص. 39)
5 – رادیو
رادیو یک واژۀ فرانسوی است که به معنی شعاعدادن، شعاع افکندن، پرتودادن بهصورت اسمی و صفتی به کار میرود. در فارسی به ابزار برقی (الکتریکی)یی اطلاق میشود که صوت را از فاصلۀ دور ضبط و پخش میکند و آن عبارت از دستگاه گیرندهیی است که امواج صوت را از مرکز یا استودیوی خاصی پخش میکند و از بزرگترین وسایل تبلیغی سیاسی و فرهنگی به شمار میرود. خلیق این واژه را نیز به شعر خود بازتاب داده است:
فراموش گشتهست شهنامه خوانی
دگر رادیو است و اخبار جنگ است
.(خلیق، 1382، ص. 73)
6 – ربات
واژۀ ربات برگرفته شده از زبان چک (rabota) به معنی بیگاری (کار اجباری بدون اجر و مزد) آمده است که برای دستگاههای خودکار برنامهریزیشده کاملاً صدق میکند. شاعر با استفاده از واژه ربات و آرایۀ مانندهگی، تصویرپردازی کرده است.
مثل «ربات» گشته ایم و بیاراده ایم
تصویر زندهگانی ما یک «کلیشه» است
(خلیق، 1398، ص. 39)
7 – زنگ
زنگ در لغت به معنی سبزی و زنگار و چرکی باشد که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و آیینه وغیره پدید آید و از ترکیب اکسیژن با جسمی دیگر حاصل شود؛ و یا زنگ ابزاری برقی که با فشاردادن دکمه یا زدن کلید آن، معمولاً در محلّی دیگر صدایی ایجاد میشود. نوعی از آن در خانهها هست که دکمۀ آن در کنار درِ خانه تعبیه میشود، نوعی از آن را که در گردن شتر و چارپایان دیگر میاندازند بهصورت پیالهی فلزی وارونه است که زبانۀ آن در داخل آن قرار دارد (انوری، 1382، ج 5، ص. 3892). زنگ در این اواخر مجازاً به معنای زنگ و هشدار گوشی همراه میان مردم استفاده میشود. «یعنی بهجای آنکه بگویند، تلفون میکنم، میگویند زنگ میزنم. بخشی از یک چیز (زنگ) را ذکر میکنند و مقصود شان تمام چیز (تلفون) است؛ و سبب آن پیوند و یا علاقهیی ست که میان زنگ و تلفن وجود دارد؛ زیرا زنگ یک بخش مهمّ تلفن است» (اشراقی، 1394، ص. 85). استاد خلیق نیز واژۀ زنگ را که در میان مردم مجازاً به معنای زنگ تلفن یا زنگزدن به گوشی همراه میان گویشوران افغانستان کاربرد دارد، در شعر خود بازتاب داده است.
گویند تندرستی مانند پادشاهیست
برجای تخت بر «کت» بنشستهام چه چاره؟
در کشور غـریبیم، امّا نهایم تنــها
هی زنگ پشت زنگ است از بیست- سی شماره
(خلیق، 1399/ الف، ص. 11)
تو بیماری، سرم منگ است، منگ است
مرا هم کَر به مانند تو زنگ است
نی¬ام آرام نیـز از دوستانت
برایم پت هم زنگ است زنگ است
(خلیق، 1392، ص. 77)
اگر به خانه زدم زنگ تا چه درکار است
به اشتباه گــرفتم ولی شماره تو را
(خلیق، 1395/ ب، ص. 36)
از اینکه واژۀ زنگ به چندین معنا در سرودههای خلیق به کار رفته است، از قواعد خوانش و ترکیب آن میتوان تعبیر معنای درست آن را دانست. «تعبیر و دریافت معنا بر اساس قواعدی صورت میگیرد که معناشناسان به آن قواعد خوانش میگویند. گویشوران با قراردادن واحدهای کوچکتر به سمت واحدهای بزرگتر حرکت میکنند و معلوم میدارند که یک صورت زبانی، در چه مفهومی در ترکیب با واحدهای دیگر قرارگرفته است» (حکیمی، 1398، ص. 159). در ابیات بالا واژۀ زنگ با گوشی همراه و شماره که از ملایمات تلفن است به کار رفته؛ امّا در ابیات زیر واژۀزنگ با در و تک تک تناسب دارد و به معنای زنگ دروازه استفاده شده است:
زنگ پشت زنگ، تک تک، ازچه رو در وا نشد؟
یک صدای «کیستی» از پشت در بالا نشد؟
.(خلیق، 1397، ص. 62)
زنگ درِ حویلیِ ما زنـگ خورده است
در کوچه نیز نیست به جز از شمال، سوت
.(خلیق، 1393/ ب، ص. 24)
نوعی دیگر زنگ آن است که در مدارس برای اعلام وقت به کار میرود، مجازاً مدّت زمانی که در مدرسهها به تدریس اختصاص مییابد (انوری، 1382، ج 5، ص. 3892). خلیق از این واژه به معنای زنگ و مدّت زمانی مدرسه و مکتب نیز استفاده کرده است:
گـرفت باز تباشیر… زنگ آخر شد
به روی تخته به خط خوشش «پگاه» نوشت
.(خلیق، 1397، ص. 54)
گاهی شاعر از واژۀ زنگ به مفهوم سبزی و زنگار و چرکی که بر روی آیینه و شمشیر و امثال آن نشیند، یعنی مادۀ سبزرنگی که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و آیینه وغیره پدید آید و از ترکیب اکسیژن با جسمی دیگر حاصل شود (انوری، 1382، ج 5، ص. 3892) نیز استفاده کرده است که مربوط به واژۀ فنّاوری نیست:
دگر قصّه از شیشهها است و سنگ است
و افــواه آیینهها اســت و زنگ اســت
.(خلیق، 1382، ص. 73)
8 – سینما
سینما واژهیی است فرانسوی و آن نمایش مناظر اشیا و اشخاص است بر روی پرده بهوسیلۀ دستگاه مخصوص فنّ و صنعت، و هنر نمایش سلسلهتصاویری که بر نوارهای سلولوئیدی ضبط شده اند و در تماشاگر توهّم حرکت ایجاد کند. از اینکه شعر یک هنر کلامیست که بخش غالب آن را زبان و ساختارهای خاص آن (فرازبانی) تشکیل میدهد و شاعران برای رسیدن به کشفهای جدید و تازه به کمک واژههای زبان در هیأت ترکیبهای لغوی بازآفرینی میکنند؛ «سینمای روزگار» نیز ترکیبی است که استاد خلیق با هنر کلامی خود، از یک سو ترکیب جدید و از طرف دیگر تصویر زیبای طبیعت را انعکاس داده است، یعنی مانندهگی روزگار به سینما شعر را از نگاه ساختار و زبان رنگ و روی تازهیی بخشیده است:
باز هم در سینمای روزگار
جلوهگر شد چشمانـداز بهار
(خلیق، 1399/ ب، ص. 106)
9 – فیسبوک/ رخنامه یا دنیای مجازی
اینترنت است که به واسطه آن میتوان فیسبوک یا دنیای مجازی از شبکههای(facebook)رخ نامه
با دوستانی که در فیسبوک عضو استند، عکس، فیلم و پیام به اشتراک گذاشت. فیسبوک اکنون کاربران خیلی زیادی دارد و در زمینههای مختلفی فعّال است. یادآورشده آمدیم که نیازهای جامعه و عاملهای گوناگون فرهنگی – اجتماعی موجب پیدایی واژهگان و تعابیری تازه میشوند که این امر سابقۀ درازی در زبان دارد؛ به این ترتیب مهمترین روش واژهسازی و معادلسازی در زبان پارسی دری پیوندی و ترکیبی است. این روش یکی از قدیمیترین و کارآمدترین روش واژهسازی است. استفاده از ترکیبها در زبان پارسی دری پیشینهیی دراز دارد؛ خلیق نیز ترکیبهای (رخنامه و دنیای مجازی) را از ترکیبهای تازه و موجود در زبان امروز بر گرفته و با آنها تصویرپردازی و مضمونآفرینی کرده است:
رخنامهها شدند فقـط پـردهیی سیاه
غیر از پیام رفتن و ناله کـسی نماند
خواندم به صفحهیی که: دیگر دوستی مجو
از آن شکوهمند سلاله کسی نماند
.(خلیق، 1398، ص. 14)
به روی صفحه پیدا گشت نامت
و چشمم گشت روشن از پیامت
ندارم آرزویی دیگر ای دوست
به جز جوری و عمر با دوامت
.(خلیق، 1393/ الف، ص. 71)
بکن با من عـزیـزم! این کمک را
بخوان یک بار آن «نور و نمک» را
همان شعری که در رخنامه ماندم
که تا درکی کنی این عاشقک را
.(خلیق، 1393/ الف، ص. 71)
چـرا ایـن روزهـا میبینمت کم؟
نمیبینم «نـظر»های تو را هم
برای کی بخوانم یـا گذارم
-نمیدانم- غزل در فیسبوکم؟
(خلیق، 1393/ الف، ص. 74)
بیگمان استفاده از واژههای نظر (کمنت)، فیسبوک یا صفحه که هدف همان فیسبوک یا رخنامه است، در زبان محاورۀ گویشوران کشور و در رسانههای تصویری که با استفاده از واژههای فنّاوری مشاهده میشوند، راه یافته اند، رفته رفته در شعر و زبان رسمی راه پیداکرده اند، زیرا نمیتوان از مظاهر زندهگی شهری چشم پوشید. بناءً استاد خلیق نیز از ایندست واژهها که همهروزه از آنها در گفتار استفاده میشود، تصویرهای تازهیی را آفریده است:
من و تو چند با هم حرف بازی؟
دلم کی میشود اینگونه راضـی؟
بــه دنیایی حقیقی یـار من شـو!
که بی روح اسـت دنیای مـجازی
.(خلیق، 1395/ الف، ص. 34)
چه گپ شد؟ از من مسکین چه دیدی؟
کـه هــر پیوند را بـا من بـریـدی
بـه دنیای مجازی نـیـز حتّی
مرا از جمع یارانت کشیدی
.(خلیق، 1395/ الف، ص. 34)
میّسر جز به دنیای مجازی نیست دیدارت
بیا تا واقعاً رخشان شود ای خوشقدم! خانه
(خلیق، 1398، ص. 15)
شدی هر چند با من «بینزاکت»
به دل باقیست نقش عشق پاکت
«بلاکت» کردم از «رخنامۀ» خــود
کـنم از صفـــحۀ دل چون بلاکت؟
.(خلیق، 1395/ الف، ص. 83)
این روزها رخنامهها از غصّه لبریز اند
افسـردهتر از برگهای زرد پاییز اند
تنها نه راویِ غم مرگ عزیزان اند
رخناهها خود سوگوار اند، اشک میریزند
بین دو دنیای حقیقی و مجازی نیسـت
فرقی و هر دو چند ماهی شـد غــمانگیزند
.(خلیق، 1399/ پ، ص. 15)
11 – فشنگ
فشنگ استوانۀ کوچکی حاوی مواد انفجاری مانند باروت و دارای چاشنی و گلولهیی در سر، یا جنگافزار آتشی مانند تفنگ و تپانچه است که گلولۀ آن پرتاب میشود (انوری، 1382، ج 6، ص. 5368). فشنگ یکی از افزارهاس جنگی فنّاوری معاصر است. شاعر نیز برای تصویرسازی و بازتاب درد و جنگ و اوضاع و حالوهوای کشور از این واژه سود جُسته است:
در این تیره شبهای بیشادیانه
دگـر آسمان را سـتاره فشنگ است
.(خلیق، 1382، ص. 73)
11 – کربامید
کربامید یک مادۀ کیمیاوی/ شیمیایی است که در کارخانۀ کود و برق تولید میشود و از آن کود شیمیایی به دست میآید. استاد خلیق مدّتی به سمّت کارمند کارخانۀ کود وبرق ایفای وظیفه نموده است و از اینرو برخی از واژههای فنّی و صنعتی در اشعار وی بازتاب یافته است:
زیر دریای کار خسپیدهست
چون صدف دستگاه «کربامید»
پرورَد در درون خویـش همیش
دانههای سـپیدِ مرواریــد
.(خلیق، 1399/ ب، ص. 163)
12 -کمپیوتر/ رایانه
کمپیوتر یا رایانه دستگاهی الکترونیک است که میتواند برنامهریزی شود تا دستورها و محاسبات ریاضیاتی و منطقی را به صورت خودکار از طریق برنامهنویسی انجام دهد. رایانه یا کمپیوتر امروزه در کارهای روزمره برای دانشجویان، استادان، شاعران، نویسندهگان و دیگر قلمبهدستان، کاربرد فراوانی داشته و آنان نوشتههای خود را از طریق این دستگاه به نشر و پخش میرسانند. استاد خلیق نیز با این واژۀ فنّی در شعر خود مضمونآفرینی کرده است:
تو با رایانه سرگرمی و من سرگرم دیدارت
نمیخواهم که بر دارد ترَک آرامش کارت
نوازش میدهی هـر دکمه را و روی رایانه
سرود مهر، تنها، میتراود از نوشـتارت
سری زن کلبۀ «وبلاگ» این دیوانهات را هم
بَهروزم با سـرود تازۀ گلبرگ رخسارت
.(خلیق، 1391، ص. 51)
کجا شد، ای خدا! رایانۀ من؟
چه شد آن گنج از ویرانۀ من؟
کجا پیدا شــود مجموعههای
سرود عشق جاویدانۀ مـن؟
(خلیق، 1395، ص. 63)
نیـم محتاج سختافـزار دنیا
مرا کافیست نرمافزار عشقت
.(خلیق، 1395، ص. 72)
13 – نازنجک
نارنجک جنگی، یا در اصطلاح برخیها بمب دستی، نوعی جنگافزار است که توسّط نفر قابل حمل بوده و در جنگها زیاد استفاده میشود. نارنجک دارای مقداری مادۀ منفجره است و به اندازۀ یک نارنج که هنگام بهزمینخوردن منفجر و باعث خرابی و تلفات میشود. نارنجک معمولاً با دست پرتاب میشود و گاهی از تفنگ نیز آن را شلیک میکنند. خلیق از این واژه تصاویر زیبایی را ساخته است، گاهی برای ماننده¬گی دل به نارنجک، تصویر تازه و جدیدی را کشف نموده و زیبایی شعر را دوچندان ساخته که قابل فهم برای مخاطبان این روزگار میباشد:
در دست توست دکمۀ جان من، بگذار تا که نیست شوم در تو
نارنجکی به سینه به نام دل، اسـتم به انتحار خــود آماده
.(خلیق، 1393/ ب، ص. 52)
خلیق گاهی برای تصویرسازی از نارنجک، تلفن همراه را به آن مانند کرده است: … تلفن همراهم نارنجکیست/ که در دستان مرتعشم منفجر میشود. (خلیق، 1391، ص. 21)
14 – هواپیما
هواپیما در لغت به معنی آن چه که در هوا راه پیماید، طیکنندۀ هوا و به آن طیّاره نیز میگویند. در اصطلاح فنّاوری امروز، نوعی ماشین و وسیلۀ نقلیۀ هوایی شامل بدنه، دُم و دو بال ثابت که با ایجاد واکنش دینامیکی در هوا حرکت میکند و بار و مسافر را از جایی به جایی دیگر میرسانَد (انوری، 1382، ج 8، ص. 8443). واژۀ ترکیبی هواپیما توسّط فرهنگستان ایران در زمان رضاشاه پهلوی ساخته شد. پیش از آن واژۀ عربی «طیّاره» مورد استفاده پارسیزبانان بود. استاد خلیق هم از واژۀ معادلسازیشدۀ «هواپیما» و هم واژۀ عربی «طیّاره» در اشعار خود استفاده کرده است و از یک طرف بازتاب جنگهای افغانستان و از طرفی دیگر ساختار زبان امروزی را در تشکّل شعر و زبان خود به کار برده است:
هواپیما! بیا و بـال بگشا
مرا با خود ببر همراه «مینا»
عروسی «فرامرز» است و «مژده»
برون از مرزهای آریانا
.(خلیق، 1398، ص. 76)
یک طرف: آهنگ و ایمان قوی
یک طرف: طیّـاره و تـوپ و تفنگ
.(خلیق، 1399/ ب، ص. 108)
15 – ایمیل (یاهو و جمیل)
ورود سیلی از واژهگان و اصطلاحات اینترنتی در جامعه، موجب شده است که این واژهها در شعر شاعران نیز انعکاس یابد. «هیچ زبانی نمیتواند ادعا کند که از ورود واژهگان بیگانه جلوگیری کرده است» (شعبانزاده، 1392، ص. 132). صالحمحمّد خلیق نیز واژهها و اصطلاحات اینترنتی را در شعر خود بازتاب داده و با آنها مضمونآفرینی کرده است:
رفتم، خدا حافظ! که نزدیک است پرواز
شـاید سـراغـت را من از «یـاهو» بگیرم
.(خلیق، 1392، ص. 70)
و با پیک صبا نی، بلکه با «یاهو» وَ یا «جیمیل»
همین یک جمله را دایم فرستد: «دوستت دارم»
و یا از پشت خطّ تیلفون با پارسیِ قـند
کُند کام مـرا شـیرین، بریزد دوستت دارم
.(خلیق، 1393/ ب، ص. 87)
نتیجهگیری
در اخیر به این نتیجه دست یافتیم که استاد صالحمحمّد خلیق، شاعر معاصر کشور، برای ترسیم تصویرهای زیبا و عامفهم سرودههای خود از واژههای فنّی استفاده کرده است، هدف شاعر این است که جامعۀ امروزی که با این زبان سروکار دارند، وقتی شعر او را مطالعه میکنند، باید به مفهوم تصویرهای ترسیمشدۀ او پی ببرند. از استفادۀ واژههایی مانند رایانه، گوشی همراه، تلفن، هواپیما، فشنگ، تفنگ و جنگافزارهای مدرن دیگر و واژههای فنّی و فنّاوری دیگر که با پیدایی مظاهر زندهگی مدرن و شهری در زبان رسانهها و شبکههای اجتماعی و در زبان محاوره و گفتوگوی گویشوران کشور راه یافته اند، نمیتوان چشم پوشید. این واژهها رفته رفته در شعر و زبان رسمی راه پیدا کرده و جاگزین شده اند. ورود سیلی از واژهگان جدید فنّی و فنّاوری سرایشگر را وا داشته که از ترکیبات نو و واژههای فنّی، بازیهای زبانی، مضمونآفرینیها و تصویرسازیهای بکر و جدیدی در سرودههای خود داشته باشد. فنّاوری از یک سو زبان شعر وی را متأثّر ساخته است و از طرفی دیگر موجب گسترش دایرۀ واژهگان زبان، ترکیبات نو، اشتقاقها و پیوندها شده و گاهی به واژهگانی برساخته از قبیل زنگ، انفجار، شماره و… تغییر معنا داده است. در این میان برخی واژههای فنّی با مجاز عرفی میان مردم معنای جدیدی پیدا کرده اند و گاهی هم زیر تأثیر همان زبانِ پدیدآورندهگان فنّاوریهای نو رفته اند. کاربرد این اصطلاحات و واژهها در شعر صالحمحمّد خلیق همچنین باعث آن شده است که آفرینشهای زبانی او با انواع مضمونآفرینی نو، تصاویر زیبای امروزی و مؤلّفههای زیباییشناختی آراسته باشند. همچنین دریافتیم که خلیق به مثابه یکی از شاعران ممتاز معاصر کشور، در سرودههای لذّتبخش و خواندنی خود همزمان هم از واژههای فنّی و فنّاوری زبان بیگانه و هم از از واژههای برساختۀ معادل آنها به زبان فارسی نوین سود جُسته و بدینگونه با بهکاربستن شگردها و تکنیکهایی ژرف و تازه و انجامدادن بازیهای زبانی شگرف و گستره به تصویرهای نو و بکری دست یافته است.
سرچشمهها:
*اشراقی، سیّدمحمّدعلی. (1394). زیباییشناسی در شعر پارسی دری؛ بیان. کابل: سعید
*انوری، حسن. (1382). فرهنگ بزرگ سخن، ج 1، 3، 5، 6، 8، چاپ دوم. تهران: سخن
*انوشه، حسن. (1381). دانشنامۀ ادب فارسی، ج 3. چاپ دوم. تهران: فرهنگ و ارشاد اسلامی
*حکیمی، مطیعالله. (1398). مبادی زبانشناسی(1). تالقان: گنج
*حکیمی، مطیعالله. (1399). مبادی زبانشناسی(2). تالقان: گنج
*خلیق، صالحمحمّد. (1372). بر پای راه ابریشم. بلخ: انجمن اسلامی نویسندهگان بلخ
*خلیق، صالحمحمّد. (1382). یک آسمان ستاره. کابل: انجمن نویسندهگان بلخ
*خلیق، صالحمحمّد. (1386). از اوجهای آبی… . کابل: انجمن ادبی- فرهنگی ظهرالدیّن محمّد بابر
*خلیق، صالحمحمّد. (1391). سرود مّلی عشّاق. کابل: انجمن نویسندهگان بلخ
*خلیق، صالحمحمّد. (1392). در بامیانِ قلبِ منی. کابل: انجمن نویسندهگان بلخ
*خلیق، صالحمحمّد. (1393 / الف). مراد از بلخ، تو بودی…. کابل: انجمن نویسندهگان بلخ
*خلیق، صالحمحمّد. (1393/ ب). نقطه و نقطه، باز هم نقطه. کابل: انجمن نویسندهگان بلخ
*خلیق، صالحمحمّد. (1393/ پ). اینک فقط تو ماندهای. کابل: انجمن قلم افغانستان
*خلیق، صالحمحمّد. (1394). سوگنامۀ گل سرخ. کابل: انجمن نویسندهگان بلخ
*خلیق، صالحمحمّد. (1395/ الف). هیجانِ جان. کابل: انجمن نویسندهگان بلخ
*خلیق، صالحمحمّد. (1395/ ب). سخن عشق. کابل: شمال افغانستان
*خلیق، صالحمحمّد. (1397). زمزمۀ نام خراسان. کابل: انجمن نویسندهگان بلخ
*خلیق، صالحمحمّد. (1398). به رهگذار غچیها. کابل: انجمن نویسندهگان بلخ
*خلیق، صالحمحمّد. (1399/ الف). از زخمهای تازه. کابل: انجمن نویسندهگان بلخ
*خلیق، صالحمحمّد. (1399/ ب). از برگهای ریختۀ یادنامهها. پیشاور: شمال افغانستان
*خلیق، صالحمحمّد. (1399/ پ). در قحطسال عاطفه. کابل: برگ
– *شمیسا، سیروس. (1386). نگاه تازه به بدیع؛ ویرایش دوم، چاپ سوم. تهران: میترا
*شعبانزاده، مریم. (1392). «فناوری در زبان امروز». مجلّۀ فنون ادبی دانشگاه اصفهان. سال 5، شماره 1، صص 123- 140.
*فرشیدورد، خسرو. (1380). لغتسازی و وضع ترجمۀ اصطلاحات علمی و فنّی. تهران: سورۀ مهر