

بوی “ای کاش” میدهد این شعر
حسرت استخوانشکن دارد
وسط گریههای مردی که
ترس بسیار زن شدن دارد
بوی “ای کاش” میدهد این شعر
در دهان پرندگان قفس
طعم نمناک میدهد کلمه
گوشهی انفرادی محبس
بوی “ای کاش” میدهد این شعر
در تلاش فرار از غمها
شاید انبار حسرت ابدیست
زندگی تمام آدمها
بوی “ای کاش” میدهد این شعر
در تلاشت برای پاک شدن
مثل یک ضد قهرمان قوی
آخر داستان هلاک شدن
بوی “ای کاش” می دهد این شعر
آخرین روزهای تعطیلی
در حضور معلم تازه
صورت سرخ دایم از سیلی
بوی “ای کاش” میدهد این شعر
در تماشای عکسهای قدیم
با مرور روابط عشقی
همزمان با دو دختر تقویم
بوی “ایکاش” میدهد این شعر
روزهای امید گم کردن
شادی روزهای دیگر را
اول صبح عید گم کردن
بوی “ای کاش” میدهد این شعر
روزهای ترانهخوان مردن
بوی “ای کاش” میدهد دفتر
موقع شاعر جوان مردن