داستان کوتاه صفحه نجات – نرگس موسوی

دروازه را می‌بندی، پشت سرت. فکر می‌کنی دیگر صدایی نمی‌شنوی اما همهمه‌ها هنوز به گوش‌ات می‌رسد. از دروازه فاصله می‌گیری. پشت سر هم نفس می‌کشی. گرمی نفس‌هایت با تاریکی و تنهایی اتاق درهم می‌آمیزد. تو دوست داری هر دو را کنارت حس کنی مثل شب‌هایی که در تختت گاهی به تیک‌تیک عقربه ساعت گوش می‌دادی یا گاهی با هر صدای تیک فکرها پی‌درپی هجوم می‌آورد و آرامش شب، میان هیاهوی ذهنت خودش را گم می‌کرد.

اطلاعات داستان و باکس دانلود

نویسنده: نرگس موسوی

تعداد صفحه: 5

ژانر: درام، اجتماعی

نوع فایل: PDF – پی دی اف

قابلیت چاپ: دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *