من یک زن از قبیله‌ی غمگینم‌ – مژگان ساغر

تعبیر کن ستاره‌‌ی دنباله‌دار را
در خواب‌های این زن خسته بهار را

رودم که در تمام جهان راه می‌رود
در من بجوی منظره‌ی آبشار را

پرواز تا بلندی هفت آسمان چه سود؟
وقتی قرار نیست، دل بی‌قرار را

فواره‌ها به بودن من رشک می‌برند
عین زمان که ساعت شماطه‌دار را 

غم‌ها به جای من به غزل فکر می‌کنند
از بس کشیده‌اند منِ بی‌شمار را

جایی رسیده‌ام که دگر درک می‌کنم
گیلاس چای و فلسفه‌ی زهر مار را

هی فکر می‌کنم که چه‌سان می‌شود نوشت
وصف تناب و جان‌کَنی چوب دار را

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *