خشکیده گلِ خنده به روی لبِ یلدا – اکرام_بسیم

خشکیده گلِ خنده به روی لبِ یلدا
امسال شده بسته درِ مکتبِ یلدا

سرد است همان اشک روانش، چه توان گفت؟
هرچند که بالا زده امشب تبِ یلدا

بایست که ناخوانده و بی‌همهمه باشد
شعر است اگر هم، همهٔ مطلبِ یلدا

آن باد که بر شانه سرِ زلف می‌افشانْد
بُغضی متورّم شده در غبغبِ یلدا

این گیسوی شب نیست که در هم شده، انگار
ماری‌ست که چنبر زده بر منصبِ یلدا

از روز اثری نیست، در افتاده به زنجیر
خورشید پسِ کوهِ بلندِ شب یلدا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *