
من زندهام به وعدهی دیدار در غروب – محمدانورظفری
- بچه های مولانا, شعر
- 1404/04/13
من زندهام به وعدهی دیدار در غروب
با خندهها و قهوه و سیگار در غروب
با رقص نور و شُرشُر آب و صدای قو
شعر و شراب و نغمهی گیتار در غروب
در طول روز هرچه به تو فکر کردمام –
– را صادقانه تا کنم اقرار در غروب
حس میکنم همیشه که در من دمیدهای
گندم جوانه میزند انگار در غروب
خیلی زمان گذشته که من با وجود تو
با طعم لب نکردهام افطار در غروب
باید برای این که نمیرم ببوسمت
یک بار در سپیده و یک بار در غروب
شعر
بچه های مولانا
دختران رابعه
داستان
مقالات ادبی
رویداد های ادبی
رویدادهای فرهنگی هنری
چند رسانهای
درباره ما
نشر شادیان






