
صد و شانزدهمین نشست ادبی چارباغ خیال
- چارباغ خیال, رویدادهای ادبی
- 1404/08/15
صد و شانزدهمین نشست هفتگی چارباغ: پاسداشت هفتادسالگی زندهیاد استاد صالحمحمد خلیق
عصر روز پنجشنبه، ۱۵ عقرب (آبانماه) ۱۴۰۴ خورشیدی، صد و شانزدهمین نشست هفتگی انجمن ادبی چارباغ با پاسداشت از هفتادسالگی زندهیاد استاد صالحمحمد خلیق، شاعر، پژوهشگر و چهرهی برجستهی فرهنگی بلخ، برگزار شد.
این محفل از سوی انجمنهای خانهی مولانا و انجمن نویسندگان بلخ در کتابخانه عمومی فردوسی برپا گردید و جمعی از آموزگاران، شاعران، نویسندگان و فرهنگیان بلخی در آن حضور یافتند.
برنامه با گردانندگی و پیشگفتار واحد علی نیا، از شاعران و اعضای نشست چارباغ خیال، آغاز شد. سپس سخنرانان برنامه، هر یک از منظری ویژه به بررسی زندگی، آثار و شخصیت فرهنگی استاد خلیق پرداختند.
چکیدهی صحبتهای عاطف کابلیان دربارهی عنصر روایت در شعر استاد صالحمحمد خلیق:
آقای عاطف کابلیان در سخنان خود به بررسی جایگاه عنصر روایت در شعر معاصر و بهویژه در آثار استاد صالحمحمد خلیق پرداخت. او در آغاز گفت که عنصر روایت، یکی از عناصر معاصرساز شعر امروز است که شعر را از قالب سنتیِ صرفِ احساس و موسیقی بیرون میبرد و به قلمرو تجربه، حرکت و زندگی واقعی وارد میسازد. به گفتهی او، در شعر معاصر، شاعر تنها احساس خود را بیان نمیکند، بلکه با روایتِ منسجم لحظهها، سرگذشتها و حوادث، شعر را به نوعی داستان شاعرانه بدل میسازد.
وی افزود که استاد صالحمحمد خلیق از جمله شاعرانی است که توانستهاند از عنصر روایت در شعر بهرهی مؤثر ببرند. در شعرهای او، زبان در خدمت روایت است و روایت در خدمت معنا. شعر او اغلب در بستر رویداد، تجربه و موقعیت انسانی شکل میگیرد و از این رهگذر، میان شعر و زندگی پیوندی زنده برقرار میشود.
آقای کابلیان در ادامه با تمرکز بر مجموعهی شعری «به رهگذار غچیها»، این اثر را نمونهی روشنِ شعر روایی در ادبیات معاصر افغانستان دانست. او گفت که در این مجموعه، شاعر با نگاهی انسانی و اجتماعی، روایت رنج و مقاومت مردم خویش را بهصورت فشرده و شاعرانه بازتاب داده است. در شعرهای این مجموعه، هر قطعه انگار تصویری زنده از گذرگاه تاریخ است؛ جایی که انسان، درد، مهاجرت، امید و خاطره، در کنار هم حضور دارند.
به باور آقای کابلیان، روایت در شعرهای این مجموعه نه تنها ابزار بیانِ حادثه است، بلکه وسیلهای برای بازآفرینیِ حافظهی جمعی و انتقال تجربهی تاریخی یک ملت است. او گفت که خلیق در روایتهایش، هم صدای «منِ شاعر» و هم صدای «ما»ی جمعی را به گوش میرساند. این ویژگی، شعر او را از سطح احساس فردی به سطح اندیشه و تعهد اجتماعی ارتقا میدهد.
وی در پایان تأکید کرد که حضور عنصر روایت در آثار استاد صالحمحمد خلیق، شعر او را به زبان تاریخ، حافظه و انسانیت بدل ساخته است؛ زبانی که هم از درد میگوید و هم از پایداری. مجموعهی «به رهگذار غچیها» از اینرو ضمن اینکه سندی ادبی است، سندی انسانی از روزگار و مردم ما نیز است.
چکیدهی صحبتهای رئیس کتابخانه عمومی فردوسی، سید سکندر حسینی بامداد دربارهی ویژگیهای زبانی و عنصر عاطفه در شعر استاد صالحمحمد خلیق:
استاد سید سکندر حسینی بامداد، در سخنان خود به بررسی ویژگیهای زبانی و عنصر عاطفه در شعر آفتاب بلخ، استاد صالحمحمد خلیق پرداخت. او گفت که شعر استاد اندیشمند و نویسندهی فرهیخته بلخ، آمیزهای از زبان روشن، اندیشهی ژرف و احساس انسانی است. به گفتهی شاعر مویههای آمو، زبان در شعر استاد خلیق، زبانی است که میان سادگی و فخامت تعادل برقرار میکند. او نه به پیچیدگیهای تصنعی روی میآورد و نه به سادگی بیمایه؛ بلکه واژهها را چنان میچیند که معنا و موسیقی، دست در دست یکدیگر، جلوهگر میشوند.
وی افزود: «در شعر این پژوهشگر بلخی، عاطفه حضوری آرام اما عمیق دارد. شاعر درد را فریاد نمیزند؛ با وقار و سکوت از آن سخن میگوید. این همان عاطفهی پخته و انسانی است که شعر او را از فریادهای زودگذر جدا میسازد.»
استاد بامداد در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به تازگی شعر استاد خلیق گفت: «اگرچه شاعر بلخ از بزرگان نسل پیشین ماست، اما شعرش هنوز جوان است. در زبان و احساسش نشانی از خستگی دیده نمیشود. شعر او میتپد، میرویَد و با مخاطب امروز سخن میگوید. این جوانیِ شعر، نشان از زندهدلی و روح نوجوی او دارد.» رئیس انجمن ادبی خانهی مولانا خاطرنشان ساخت که در سرودههای استاد خلیق، واژهها با دقت انتخاب میشوند و در جای خود معنا میسازند. زبان او نه خشک است و نه تکراری؛ بلکه از موسیقی درونی و روانی طبیعی برخوردار است.
در پایان، شاعر مویههای آمو چنین گفت: «زبان در شعر آفتاب بلخ چون آینهای شفاف است، عاطفهاش نسیمی نرم بر دل میوزد و اندیشهاش چون رود آمو آرام و ژرف جاری است. همین سه ویژگی، شعر او را ماندگار، انسانی و همیشه جوان ساخته است.»
چکیدهی صحبتهای غفار ریعان شمالی دربارهی ویژگیهای شخصیتی زندهیاد استاد صالحمحمد خلیق:
در بخشی از برنامه، جناب ریعان شمالی ــ از یاران نزدیک و همراه دیرین زندهیاد استاد صالحمحمد خلیق ــ دربارهی ویژگیهای شخصیتی و منش فرهنگی آن بزرگمرد سخن گفت. او سخنانش را با اندوه و احترام آغاز کرد و گفت: «سخن گفتن از خلیق، تنها یادکرد از یک شاعر و پژوهشگر نیست؛ سخن گفتن از مردی است که عمرش را وقفِ فرهنگ، مردم و انسانیت کرد.
او برای ما فقط یک دوست نبود، بلکه نشانهای از روشنی، استقامت و باور بود.» آقای شمالی با نگاهی به زندگی استاد یادآور شد که زندهیاد خلیق در تمام ادوار و زیر سایهی گوناگون حکومتها ــ از دوران شوروی تا روزگار امارت اسلامی ــ هرگز از رسالت فرهنگی خود دست نکشید.
او گفت: «خلیق در سختترین زمانها، چراغِ فرهنگ را خاموش نکرد. اگر لازم بود سازگار میشد، اما هرگز تسلیم نمیشد. او سیاستمدار نبود، اما بهتر از بسیاری از سیاستمداران میدانست که چگونه با تدبیر و حلم، فرهنگ را زنده نگه دارد.»
جناب شمالی افزود که زندهیاد استاد خلیق مردی بود آرام، متین و در عین حال استوار در باور به حق، عدالت و آزادی اندیشه. او نه در برابر قدرت سر فرود میآورد، نه در برابر ناحقی خاموش میماند. با صداقت زیست و با صداقت از دنیا رفت. وی در ادامه گفت: «من سالها در کنار او بودم و از نزدیک دیدم که چگونه در هر نشست، در هر کتاب، و در هر حرکت فرهنگی، مهر و امید میپاشید.
خلیق برای ما نهتنها استاد، بلکه چراغ راه بود؛ چراغی که رفت، اما نورش هنوز در خانههای دل ما میتابد.» آقای شمالی در پایان سخنان خود گفت: «زندهیاد خلیق آفتاب بلخ بود؛ آفتابی که هرچند غروب کرد، اما گرمایش هنوز در جان فرهنگ ما باقی است. او در میان ما نیست، اما در واژهها، در کتابها و در خاطرهی این خاک همیشه خواهد زیست.»
بخش پایانی: دکتر سید رضا هاشمی و خوانش شعر توسط اعضای چارباغ خیال در ادامه، دکتر سید رضا هاشمی (فرهام) نیز مختصر سخنانی دربارهی شخصیت فرهنگی و ادبی زندهیاد استاد خلیق ارائه داد و چند شعر از یکی از دفترهای شعری او را برای حضار به خوانش گرفت.
در بخش واپسین، اعضای انجمن ادبی چارباغ خیال، از جمله مجید خاکسار، حسیب دهزاد، طاها حسینی، حمزه عابر، شاهمحمد اسماعیلزاده، بابا فاخر، محمدالله احساس، علیرضا حیدری (خاکی)، احمدرشاد حیدری، سید احمد سادات، سهراب حفیظی، موسی مهربان، غلامالدین ابراهیمی و دیگران، شعرهایی از زندهیاد استاد خلیق و سرودههای خود را با شور و احساس قرائت کردند.
این همایش وزین با پذیرایی از میهمانان، گرفتن عکسهای یادگاری و ذکر یاد و نام «آفتاب بلخ» ــ زندهیاد استاد صالحمحمد خلیق ــ به پایان رسید و لحظاتی ماندگار در خاطرهی شرکتکنندگان رقم زد.


















شعر
بچه های مولانا
دختران رابعه
داستان
مقالات ادبی
رویداد های ادبی
رویدادهای فرهنگی هنری
چند رسانهای
درباره ما
نشر شادیان






