

زیر آوار درد پوسیدم شانههای مرا تکان بدهید
من مهیای رفتنم اما چند روزی به من زمان بدهید
روی خواب و خیال من هر شب بختک نحس مرگ افتاده
خستهام از زمینتان دیگر به پر و بالم آسمان بدهید
مثل آرش به روی قله ولی، پیش رو مرگ تندخو دارم
این شبیه نبرد تنبهتن است به امانت به من کمان بدهید
پشت پرچین ابرها امشب نام من را کسی صدا زده است
جسم سرد و تکیده را دیگر در دل خاک آشیان بدهید
دفترم را به باد بسپارید شانهام را به بیدهای غریب
قلب در هم شکستهام را هم دست یک سنگ مهربان بدهید
خوب دیگر زیاده عرضی نیست مادرم منتظر نشسته به راه
میروم تا خیال آغوشش مقصدم را به من نشان بدهید