
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت_محمد سلمانی
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفتدر من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم راسمتی که تویی عقربه قبله نما رفت در بین...
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفتدر من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم راسمتی که تویی عقربه قبله نما رفت در بین...
ﻭ ﻣﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺳﻼﻡ میﮔﻮﻳﻢﺑﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﺳﻼﻡ میﮔﻮﻳﻢ ﺩﻟﻢ ﭼﻮ ﺣﺠّﺖ ﺳﺮﺥ ﺑﻬﺎﺭ ﭘﻴﺶ ﺷﻤﺎﺳﺖﺑﻪ ﻣﻬﺮِ ﺁﻥ ﮔﻞ ﻣﻴﻨﺎ ﺳﻼﻡ میﮔﻮﻳﻢ ﺑﻬﺎﺭﺗﺮ ﺯ ﺑﻬﺎﺭﻡ ﻣﻴﺎﻥ...
گذاشتند هر از چندگاه فکر کنیولی فقط به سفید و سیاه فکر کنی در اولین قدمت می روی دو خانه جلوکه زود دل بکنی و به راه فکر کنی نه...
خورشید همانا گل لبخند تو باشدآرامش من از دل خرسند تو باشد پروانهی آزادی دل را مکن امضا بگذار اسیر تو و در بند تو باشد سیبی که از آن...
کو آسمان و لذت کاغذپرانیاش؟ بر باد رفته خندهی رنگینکمانیاش این غنچهی شریف که کنج مزار سوخت نشکفته ریخت میوهی شیرینزبانیاش از روزنامهها خبری سرخ میچکد بر خاک...
شاعران پیشِ تو خموش و خجل تو حکیمی و در سخن کامل . بیت در بیت “مخزن الاسرار” سخنِ توست گنجِ پُرحاصل . گنجه از یُمنِ تو به گنج رسید...
مبارک است آسمان آبی، مبارک است آفتاب و باران خوشا جوانه، خوشا شکفتن، خوشانخوشانی است در بهاران بریز از منقل زمستان، هر آنچه تهماندهاست از اسفند بریز تا گل...
مقصد از عید تماشاست، به دیدن برسیم مثل یک سیب، الهی به رسیدن برسیم مثل نوروز دمادم نفسی تازه کنیم دم به دم دل بدهیم و به دمیدن برسیم...
دوست دارم بهاری شدن را همنفس با قناری شدن را چشمه در چشمه جوشیدن از سنگ رود در رود جاری شدن را رفتن از خانه تا کوچه تا...
از بید، مشک میچکد ،از برگ گل، گلاب بیدار شو درخت جوانم، چه وقت خواب؟ بیدار شو که پیچک و میخک، نسیم و برگ در رقص آمدند از این...