دنبال یک بهانه برای جدایی است-حمزه عابر
دنبال یک بهانه برای جدایی استاین شهر سخت در پیِ آدمزدایی است دلبستنم مقدّمهی طردگشتن استاینجا که عاشقانهمهشانانزوایی است میبوسیام ولی چه کنم پیش من نیایکَی هرکه کربلا برود، کربلایی...
دنبال یک بهانه برای جدایی استاین شهر سخت در پیِ آدمزدایی است دلبستنم مقدّمهی طردگشتن استاینجا که عاشقانهمهشانانزوایی است میبوسیام ولی چه کنم پیش من نیایکَی هرکه کربلا برود، کربلایی...
روز تلخم، ظهر تابستانِ کِشت فلفلمشاهماران رگانم خون بنوشند از دلم بند بندم را سگانی در دهان اند و دوانمضحکانه «آسیا یک پیکر آب و گلم» پنبهزارم، رونقم را برده...
دوید در رگ آیینه آه، آهستهگرفت گوشهی قلبم پناه، آهسته سکوت زمزمهی عاشقانهی خوبیاستهمین که خورده گره دو نگاه، آهسته هزار و یک شب عشق تو را غزل خواندمبه گوش...
نه تخت میطلبم نی به حسرت تاجمپرندهام به هوای بهار محتاجم نه بازگشت نه تسلیم نی فرار نه ترسخوشم که تیر غمت را یگانه آماجم پناه برده دلم در فرنگ...
دل نیست این پرندهی غمگین بیقراریک بمب ساعتی ست که در حال انفجار… سر نیست روی گردنم این غده ی بزرگلب نیست این دوماهیی قرمز به شوره زار… غم خانه...
با هر کسی به سر شده با روزگار نهدشنام میشود بزنیاش، کنار نه حالم خوش است میشنوی دور رفته جان!هر چیز در نبود تو دارم، قرار، نه عاشق، شکسته، مست،...
تو نیستی که ببینی غم جهان مرازمین تنگ و قفس های آسمان مرا من و سکوت غم انگیز سرد این خانهو تو که برده ای از خاطرت نشان مرا چنان...
ای خفته در تطور چشمت صد آسمانبا گردش نگاه تو میگردد آسمان فیروزهی حباب نگاه تو را بس استاینقدرها که بسته از آن، گنبد آسمان سُکر کبود چشم تو در...
دوباره قریه و قشلاق و مردمان فقیرشکارهای« خداداد» و آهوان اسیر گرفته جای ریا را صفای ییلاقیبجای قالی ابریشمی دو تکه حصیر به اشتیاق به آغوش قله خوابیدمبروی صخره و...
همیشه حل معما همیشه درگیریبه باد دادهای خود را… به باد میمیری مرا چه کار به اسطوره و حدیث جهانمرا چه کار به افسانهی اساطیری مرا به خاک بکار و...