بند بندم را سگانی در دهان اند و دوان-سیدامین اسفندیار
روز تلخم، ظهر تابستانِ کِشت فلفلمشاهماران رگانم خون بنوشند از دلم بند بندم را سگانی در دهان اند و دوانمضحکانه «آسیا یک پیکر آب و گلم» پنبهزارم، رونقم را برده...
روز تلخم، ظهر تابستانِ کِشت فلفلمشاهماران رگانم خون بنوشند از دلم بند بندم را سگانی در دهان اند و دوانمضحکانه «آسیا یک پیکر آب و گلم» پنبهزارم، رونقم را برده...
🏴در سوگ آفتاب! 🏴 سخن که از لبِ واژهپژوهِ بلخ، بماند خدا کند که پس از آن، وضوح بلخ بماند سرت سلامت، البرز! آفتاب تو کوچید به هوش باش! غرورت...
چکیده طبق سنت ادبیات؛ نقد ادبی در بلخ عمری به درازای آفریدههای ادبی در این سرزمین دارد. گذشته از آن، در دو دههی اخیر، ادبیات و نقد ادبی در بلخ،...