سوگ سروده فرید رادفر
کوچیده آفتاب دگر، از دیار بلخشد تیره روز ما همه چون روزگار بلخ این چارباغ روضه و صحرای شادیاندر سوگ تو نشسته به ماتم بهار بلخ از انجمن گرفته به...
کوچیده آفتاب دگر، از دیار بلخشد تیره روز ما همه چون روزگار بلخ این چارباغ روضه و صحرای شادیاندر سوگ تو نشسته به ماتم بهار بلخ از انجمن گرفته به...
با تو ای فریادِ عشق، آوای دیگر داشت بلخروزهای دیگر و شبهای دیگر داشت بلخ روضهروضه کفتر و آموبهآمو زندهگیشادیاندرشادیان رویای دیگر داشت بلخ از چهکس پرسان کنم ای کاجِ...
رفتی و تنهاییات در هر قـــدم، جا مانده بودرو به روی من به جای شهر، صحرا مانده بود آفتاب آمد پس از تو نیز، در چشمان منمثل یک مرده دهان...