روزانه سه وقت

اجتماعی داستان داستان کوتاه درام

داستان کوتاه شیرین-فرهنگ بیضایی

آفتاب چاشت در آسمان صاف می‌درخشید و کابل مانند هر روز دیگری ازدحام سنگینی داشت. مامور ترافیک، به نوبت موترهای یک سمت جاده را می‌گذاشت عبور کند و بعد از...