
تابلو – مرسل ماندگار نیازی
با غمِ غریبی که در دل دارم، شروع به نوشتن داستانِ تازهام میکنم. دلم میخواهد کمی گریه کنم، روحِ من فقط با گریه ارضا میشود. همیشه نیاز شدیدی به رنج...
با غمِ غریبی که در دل دارم، شروع به نوشتن داستانِ تازهام میکنم. دلم میخواهد کمی گریه کنم، روحِ من فقط با گریه ارضا میشود. همیشه نیاز شدیدی به رنج...
بعضی چیزها همه جا یک شکل هستند. مثل همین تیک تاک ساعت که روی اعصاب است یا صدای بازی بچه ها که از کوچه میآید و همیشه نزدیک عصر بلند...
درد هنوز در سلولسلول وجودش راه میرفت. ناامید و دلگیر در یکی از ماشینهایی که در صف ایستگاه، ایستاده بود، نشست. تابستان به صورت شهر مزارشریف آتش پکه میکرد و...
لیلا را از زمانی که در مکتب لیسه نسوان درس میخواند و من آنجا در کانتین مکتب کار میکردم، میشناختم. همیشه در تفریح به کانتین میآمد و پاپر و بیسکیت...
– «من نمیام!» این را که گفتم چشمهای حسیندایی گرد شد. گفت: «یعنی چی نمیای؟! ما با هم قرار گذاشته بودیم!» کولهام را برداشتم و با یک لبخند لایت بهاری...
عمر داستاننویسی به شکل معاصر در سرزمین ما نزدیک صدسال میشود و در این جریان با حوادث که در کشور رخداده است راههای پر خم و پیچی را گذرانده است. در این سالها نویسندگان کشور آثار فراوانی خلق کردهاند که هر یک ویژگیهای خود را دارد؛ اما در افغانستان داستاننویسی وجود ندارد که شغلش نویسندگی…
گزارش: حمزه عابر صبح شنبه ۲٠عقرب (آبانماه)،۱۴٠۲ ه.خ. از نویسندهی نوجوان بانو عزیزه احدی خالق مجموعهداستان «گودیگک یادگاری» از طرف کتابخانهی عمومی فردوسی و انجمن ادبی«خانه مولانا» در سالن نشستهای...