ایران

ایران خوبان پارسی گو هم زبان

کو آسمان و لذت کاغذپرانی‌اش؟ – حمید حسینیان

کو آسمان و لذت کاغذپرانی‌اش؟ بر باد رفته خنده‌ی رنگین‌کمانی‌اش   این غنچه‌ی شریف که کنج مزار سوخت نشکفته ریخت میوه‌ی شیرین‌زبانی‌اش   از روزنامه‌ها خبری سرخ می‌چکد بر خاک...

خوبان پارسی گو هم زبان

سال جدید بود و زمستان ادامه داشت – سعید بیابانکی

سال جدید بود و زمستان ادامه داشت سرما ادامه داشت و باران ادامه داشت   یک سال گشته بود زمین گرد آفتاب سرگیجه‌های ماه، کماکان ادامه داشت   سرمای دی...

خوبان پارسی گو هم زبان

بعد یک سال بهار آمده، می‌بینی که؟ – فاضل نظری

بعد یک سال بهار آمده، می‌بینی که؟ باز تکرار به بار آمده، می‌بینی که؟   سبزی سجده‌ی ما را به لبی سرخ فروخت عقل با عشق کنار آمده، می‌بینی که؟...

ایران خوبان پارسی گو هم زبان

تو را بهار تو را صبح عید می‌دانم – سعید مبشر

تو را بهار تو را صبح عید می‌دانم تو را جوان‌شدن سررسید می‌دانم   تو را مجسمه‌ای از غبارِ روشن ماه که باد ریخته در پای بید، می‌دانم   جهان...

ایران خوبان پارسی گو هم زبان ایرانی

با چشم تو در دفتر خود داشت تبانی – سمیرا یکه تاز

با چشم تو در دفتر خود داشت تبانی نقشی که زد از چشم تو شد جام جهانی   ‌‌ابروی کمانت شده جنگاور و خونریز یک آلت قتّاله‌ی زیبای نهانی  ...

خوبان پارسی گو شعر

گرچه در غربت، ولی ای نغمه‌ی جان! می‌شناسیمت – حسن خسروی‌وقار

گرچه در غربت، ولی ای نغمه‌ی جان! می‌شناسیمت از بهشت افتاده، ای آواز هجران! می‌شناسیمت   راوی تنهایی ما از همان روز نخستینی شعر! ای دیباچه‌ی غم‌های انسان! می‌شناسیمت  ...