
داستان کوتاه بی خُلق – شفیع بی ریا
من در عذاب هستم اما علتش را درست نمیفهمم. از اینکه از احسانم کسی خبر نشد عذاب میکشم؟ از این عذاب میکشم که تکسیران من را توصیف نکرد؟ آن زمختِ...
من در عذاب هستم اما علتش را درست نمیفهمم. از اینکه از احسانم کسی خبر نشد عذاب میکشم؟ از این عذاب میکشم که تکسیران من را توصیف نکرد؟ آن زمختِ...
با غمِ غریبی که در دل دارم، شروع به نوشتن داستانِ تازهام میکنم. دلم میخواهد کمی گریه کنم، روحِ من فقط با گریه ارضا میشود. همیشه نیاز شدیدی به رنج...
بعضی چیزها همه جا یک شکل هستند. مثل همین تیک تاک ساعت که روی اعصاب است یا صدای بازی بچه ها که از کوچه میآید و همیشه نزدیک عصر بلند...
آفتاب چاشت در آسمان صاف میدرخشید و کابل مانند هر روز دیگری ازدحام سنگینی داشت. مامور ترافیک، به نوبت موترهای یک سمت جاده را میگذاشت عبور کند و بعد از...
درد هنوز در سلولسلول وجودش راه میرفت. ناامید و دلگیر در یکی از ماشینهایی که در صف ایستگاه، ایستاده بود، نشست. تابستان به صورت شهر مزارشریف آتش پکه میکرد و...
لیلا را از زمانی که در مکتب لیسه نسوان درس میخواند و من آنجا در کانتین مکتب کار میکردم، میشناختم. همیشه در تفریح به کانتین میآمد و پاپر و بیسکیت...
– «من نمیام!» این را که گفتم چشمهای حسیندایی گرد شد. گفت: «یعنی چی نمیای؟! ما با هم قرار گذاشته بودیم!» کولهام را برداشتم و با یک لبخند لایت بهاری...
به همت انجمن ادبی خانه مولانا و معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی اولین نشست تخصصی سنجه به بهانه رونمایی و نقد کتاب داستانی «#پرتگاه» اثر سید...
گزارش: حمزه عابر صبح شنبه ۲٠عقرب (آبانماه)،۱۴٠۲ ه.خ. از نویسندهی نوجوان بانو عزیزه احدی خالق مجموعهداستان «گودیگک یادگاری» از طرف کتابخانهی عمومی فردوسی و انجمن ادبی«خانه مولانا» در سالن نشستهای...