پاسداشت از روز زبان فارسی و حکیم ابوالقاسم فردوسی در پنجمین همایش ادبی «شبهای بلخ»
گزارش: سخی امیری
پنجمین همایش از سلسلههمایشهای ادبی «شبهای بلخ»،روز پاسداشت زبان فارسی ،بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و آغاز هفتهی کتاب و کتابخوانی،به روز سهشنبه 25 اردیبهشت 1403 هجری خورشیدی،از سوی خانۀ فرهنگ جمهوری اسلامی ایران و کتابخانۀ عمومی فردوسی مزار شریف با همکاری انجمن نویسندهگان بلخ و انجمن ادبی خانهٔ مولانا، به روز سهشنبه ۲۵ ثور ۱۴۰۳ هجری خورشیدی با گردانندهگی سیّدامین اسفندیار در سالن کتابخانه عمومی فردوسی با اشتراک نزدیک به 100 تن از شاعران، نویسندهگان و فرهنگیان بلخ برگزار شد.
این همایش با نوای دلنشین تلاوت قرآن کریم توسّط قاری پیشکسوت و شناخته شدهی بلخ استاد محمّدنادر شریفی، آغاز شد.
سپس سیّدسکندر حسینی بامداد رئیس کتابخانۀ عمومی فردوسی مزار شریف، ضمن تقدیر وسپاسگزاری از شاعران و نویسندهگان بلخی وتوجه فرهنگیان و نویسندگان به تکریم وپاسداشت از مفاخر بزرگ فرهنگی پیرامون نقش شاهنامه در زندهنگاهداشتن زبان فارسی دری سخن گفت.
آقای بامداد در سخنان خود خاطرنشان ساخت که شاهنامه بزرگترین اثر حماسی جهان است که در میان سدههای چهار و پنجم هجری قمری به زبان فارسی سروده شده است.
آقای بامداد با بررسی انگیزههای سرایش و شکل گیری اثر ماندگاری چون شاهنامه گفت: مهمترین دلیل شکل گیری و خلق شاهکار بزرگی چون شاهنامه عرق ملی ودینی فردوسی برای زنده نگهداشتن هویت مردم این خطهی تاریخی و تمدنی بود.
رئیس کتابخانه عمومی فردوسی در ادامه با اشاره به شاهنامه ابوالمؤید بلخی،شاهنامه مسعودی، شاهنامه ابومنصوری وشاهنامه دقیقی بلخی گفت همهی این آثار در مجموع سه هزار بیت میشدند وباوجود احترامی که فردوسی به شاهنامه ناتمام دقیقی بلخی دارد و هزار بیت آن را با ذکر سند در شاهنامه آورده اما با این وجود در مقایسه با شصت هزار بیت شاهنامه فردوسی بسیار ناچیز است.
استاد بامداد شاعران جوان بلخ را مخاطب قرار داده گفت: حکیم ابوالقاسم فردوسی یک الگوی جهانی در میان نویسندگان، شاعران و متفکران جهان است که شخصیت های چون«گوته» ، «ویکتور هوگو» و دهها شخصیت دیگر درباره اش صحبت کرده است. شاعران جوان با الگوگیری از فردوسی دست به خلق آثار ادبی بزنند واز شتابها و هیجانهای امروزی دوری کنند در این صورت است که موفق میشوند شاهکار ادبی خلق نمایند.
کتابخانه عمومی فردوسی درفرجام صحبتهایش گفت: شاهنامه چه از حیث حفظ روایتهای کهن تاریخی و چه از نگهبانی زبان فارسی گرانبهاترین متن منظوم کهن زبان فارسی است. او گفت که شاهنامه بدون شک نبض و قلب زبان فارسی است و خواندن آن حس فرهنگی ویژهیی را برای خواننده میبخشد.
استاد صالحمحمد خلیق، رئیس انجمن نویسندهگان بلخ،دومین سخنران این رویداد ادبی دربارۀ بازتاب نامهای قهرمانان شاهنامهٔ فردوسی در جاها و بناهای تاریخی افغانستان ایراد سخن نموده گفت: افزون از این که جغرافیای کنونی افغانستان بیشترین جایهای یادشده در شاهنامه را در بر دارد، مردم این کشور برخی از جایها و بناها را هم زیر تأثیر حماسههای ملّی به ویژه شاهنامه، در ارتباط با رخدادهای اسطورهای و داستانی و قهرمانان شاهنامه نامیدهاند.
خلیق افزود : به گونۀ نمونه، تحت تأثیر داستان فرمانروایی ضحّاک ماردوش و قیام کاوۀ آهنگر در برابر او، در ولایت بامیان، محلّی تاریخی را «شهر ضحّاک» نامیده اند. در این محل بقایای قلعۀ مستحکمی دیده میشود و در نزدیکی آن بقایای شهری را که به نام «غلغله» شهرت دارد منسوب به کاوه میدانند و بخشی از برجهایی را که رو به طرف درۀ گالو است به نام نریمان یاد میکنند، همچنین، متاثر از داستان آمدن رستم به سمنگان و ازدواج او با تهمینه، دختر شاه سمنگان، و زادن سهراب از او، در ولایت سمنگان، روستایی به نام «سهرابی» و در حومۀ سمنگان بنای تاریخیای از دوران رواج آیینهای مهری، زردشتی و بودایی، وجود دارد که به باور مردم آسایشگاه رستم دستان بوده و از این رو «تخت رستم» نام گرفته است و یکی از اتاقهای گنبدی از الحاقیّههای این بنا که در میان صخرۀ آهکیای کنده و ساخته شده به نام «خانۀ تهمینه» شهرت دارد.
رئیس انجمن نویسندگان بلخ در ادامه افزود: که نام سیاووش، از پهلوانان شاهنامه، در نام منطقهای به نام «سیاگرد» یا «سیاوشگرد» در شمال ولایت بلخ، داستان زال، پدر رستم، در نام شهرستان «قلعۀ زال» ولایت تخار، نام جمشید در ساحۀ باستانی در پای البرزکوه در کنار رود بلخ به نام «جمشیدشهر» و نام «فرامرز» در منطقهای به همین نام در جنوب ارزگان خاص و در غرب دشت رستم، بازتاب یافته اند.
استاد خلیق در بخشهای پایانی سخنانش از بازتاب نام رستم در جاها و بناهای تاریخ افغانستان یادآور شده گفت: مواضعی به نام «تخت رستم» و «قلعۀ رستم» در گوشه و کنار افغانستان موجودند. موضعی به نام «تخت رستم» در شمال و نیز کوهی در جنوب شرق قلعۀ جوین ولایت فراه به همین نام است و اکنون ویرانههایی در نزدیک سبزوار هرات به نام «قلعۀ رستم» یاد میشود. افزون از بنایی به نام «تخت رستم» در سمنگان، که پیشتر از آن یادشد، بقایای آتشکدۀ نوبهار در بلخ را هم، عوام «تخت رستم» و بخشی از آن را «تپۀ رستم» مینامند و تپهای هم در توپ درۀ پروان به نام «تپۀ رستم» شهرت داشته است. به همینگونه امروز در جنوب غرب شهرستان یکاولنگ در دامنۀ کوه بابا، از مضافات ولایت بامیان، درهای به نام «رستم»؛ در جنوب ارزگان خاص، منطقهای به نام «دشت رستم»؛ در دشت ناهور غزنه، جایی به نام «میخ اسپ رستم»؛ در پنجشیر، سنگ بزرگی به نام «پلخمان رستم»؛ در دایکندی، چشمهای به نام «چشمۀ رستم»؛ در شهرستان قیصار استان فاریاب ، دهکدهای به نام «ارزلک رستم»؛ در استان کنر دهکدهای به نام «پُل رستم» و در استان فراه درغرب جوین محلّی به نام «چاه رستم» یاد میشوند.
سپس سیدمحمدآقا طیّبی، یک تن از شاعران و نویسندهگان بلخ، دربارهٔ جایگاه سرایش حماسی در پاسداری از زبان، سخن است و به دنبال آن عبدالواحد عاطف کابلیان، شاعر و منتقد ادبی، و حسن خرّمی، شاعر و نویسنده، بخشهایی از شاهنامهٔ فردوسی را به زمزمه گرفتند.
در پایان این همایش ادبی، شاعران بلخ: یاسین شریفی،علی یوسفی، سخی امیری، گلآغا طاهری، نثار شهریور، فضل ربی افتقار و دیگران سرودههای مناسبتی و تازهٔ خویش را به خوانش گرفتند.