حمزه محمودی-آسمانی ستاره در چشمت
آسمانی ستاره در چشمتیک جهان استعاره در چشمت معبد نوبهار آغوشت…آتشم من، شراره در چشمت بامیانبامیان گلِ بادام…شاهدخت هزاره در چشمت دامنِ تو غزلغزل بلخاستشادیانِ بهاره در چشمت یک بدخشان...
آسمانی ستاره در چشمتیک جهان استعاره در چشمت معبد نوبهار آغوشت…آتشم من، شراره در چشمت بامیانبامیان گلِ بادام…شاهدخت هزاره در چشمت دامنِ تو غزلغزل بلخاستشادیانِ بهاره در چشمت یک بدخشان...
یک دم عبور میکنم از هر چه باورمتا میزند هوای تو یک لحظه بر سرم وقتی که یک نهالم و در زیر برف گیرایمان به فصل سبز شکفتن کجا برم؟...
ماهی کوچک دریاچه به تور افتادهدر دل مردم یک دهکده شور افتاده چادر آبی گلدار تو با باد چه کرد؟که به رقص آمده در جنگل دور افتاده چند ساعت که...
برگها در کیسهی پاییز خالی میشودیک قطار ِ از غزل لبریز خالی میشود رفتنت باران، نه تنها سیبها را کشت، کهبعد از این کم کم سرکها نیز خالی میشود پنجره...
قسمت سبدش را سر اين بام انداختبر دامن سرخم گل بادام انداخت قسمت حركت كرد در آيينه نشستروشن شدم از ماه كه در جام انداخت قسمت نه چنان است كه...
نیلوفر نیکسیر غمي درپيش چون كوه دماوند چكيده : شادي، درد، لذت وبسا عواطف پيچيده انسانها در كلام شان خود را به رخ مي كشد ومنظور ما از كلام،...