مقصود حیدریان-ماهی کوچک دریاچه به تور افتاده
ماهی کوچک دریاچه به تور افتاده
در دل مردم یک دهکده شور افتاده
چادر آبی گلدار تو با باد چه کرد؟
که به رقص آمده در جنگل دور افتاده
چند ساعت که لب برکهی دِه اِستادی
آب از عکس تو در فکر عبور افتاده
از لب عکس تو در آب همه مینوشند
آه، لبهای تو در معرض چور افتاده
آب هم مست شراب بدنت گردیده
در دل کوزه و آدم که سرور افتاده
سال و اندیست که چشمان تو آدم خوارند
در نگاه تو هوسهای ترور افتاده
سال و اندیست بههم ریختهام مانندِ
انتحاری که به اندیشهی حور افتاده
غزنویها که به زیبایی تو شک کردند
پادشاهی تو در دامن غور افتاده