

سال جدید بود و زمستان ادامه داشت
سرما ادامه داشت و باران ادامه داشت
یک سال گشته بود زمین گرد آفتاب
سرگیجههای ماه، کماکان ادامه داشت
سرمای دی به پنجرهها پشت کرده بود
ای کاش این شب این شب عریان ادامه داشت
تقویم پار، منگنه میشد به خاطرات
مادر نبود و شعر پریشان ادامه داشت
آمد بهار و مجلس غم را به توپ بست
یعنی هنوز سلطهی سلطان ادامه داشت
قرنی جدید آمده بود از پس قرون
اما هنوز غربت انسان ادامه داشت
وا کرده بود لب به دعا هفت سین نو
اما سکوت حافظ و قرآن ادامه داشت
شاعر تمام شب به سرودن ادامه داد
باران ادامه داشت خیابان ادامه داشت…