

من در عذاب هستم اما علتش را درست نمیفهمم. از اینکه از احسانم کسی خبر نشد عذاب میکشم؟ از این عذاب میکشم که تکسیران من را توصیف نکرد؟ آن زمختِ بدخُلق این فرصت را چندینبار داشت اما این کار را نکرد. یا من از گناهی که قرار بود بکنم، اینقدر ترسیده ام که این عذاب حاصل همان ترس است؟ نه، گمانم از آبروی خودم ترسیدم. ببین عزیز من، کتابفروشک نادان، تو از آبروی خودت ترسیدی. بله، اقرار کن، اقرار کن. برای خودم میگویم، میخواهم بفهمم چه جریان دارد. شاید با بازگویی بتوانم چیزی را کشف کنم، اما هر چه باشد، تا اینجا به هر جواب و نتیجهیی که رسیدم، نشان میدهد که من چندان انسان خوب نیستم. از عصر تا حال هر چه فکر کردم، هیچ یکی از نتایج چندان مطلوب نیست.
نویسنده: شفیع بی ریا
تعداد صفحه: 5
ژانر: درام، اجتماعی
نوع فایل: PDF – پی دی اف
قابلیت چاپ: دارد