حکیم علیپور-نوشتم اسم تو را روی موج، سرگردان
نوشتم اسم تو را روی موج، سرگردان
که می رود به چنین بیخودی کران به کران
برای اینکه تو ماهی نه ماهیِ دریا
در آتش اند تمام نهنگهای جهان
تو ماه نه، تو نظام نهفته در هستی
که آسمان و زمین از تو میبرد فرمان
تو روزها علفی، آهوان به تو خوشحال
تو شام آشپزی و ستارهها مهمان
غبارِ صورت تو ابر، آهِ تو توفان
چه نعمتی! عرق خستگیِ تو باران
تو کیستی، که به هر شکل میرسی از راه
دلت نخواست به هر شکل می شوی پنهان
چه حکمتیست، که در گیر و دارِ چشمانت
شروع بازیِ تو، مات میشود انسان